هسته خلق محتوا با نوشتن آغاز میشود. شما میخواهید یک تاک شو داشته باشید؟ باید سناریو بنویسید. میخواهید پادکست بسازید؟ باید اسکریپت پادکست را آماده کنید. میخواهید ویدیو یا نریشن بگیرید؟ باز هم باید اسکریپت داشته باشید. حتی برای طراحی یک اینفوگرافی هم اطلاعات و محتوای متنی لازم است.
وقتی میخواهید نویسنده شوید؛ چه نویسنده کتاب، چه نویسنده تبلیغاتی یا نویسنده آنلاین (تولید محتوا)، باید بیشتر بنویسید. خروجی مفید و اثرگذار که به شکل کلمات و عبارات از نوک قلمی که در دستان شماست تراوش میکند، نیازمند ورودی است. این ورودیها نیز باید از جنس کلمات باشند. در اینجا ورودی چه به لحاظ کمیت و چه به لحاظ کیفیت، حائز اهمیت است. در این زمینه یک استاندارد شخصی و کمی دارم. به نظر من کسی که بخواهد در مورد مطلبی بنویسد، باید حداقل به اندازه ۱۰ برابر حجم مطلب، ورودی و خوراک مغزی داشته باشد.

به اندازه کافی با اهمیت مطالعه کتابهای تخصصی و مرتبط آشنا هستیم. اما مطالعه کتابهای غیر مرتبط مانند کتابهای تخصصی سایر رشتهها و کتابهای داستانی و رمان، چه تاثیری میتواند بر کیفیت تولید محتوا بگذارد؟
با من همراه باشید
تخصص بازاریابی محتوایی، تخصصی میان رشتهای است
زمینههای میان رشتهای اغلب به دلیل ناکارآمدی علوم کلاسیک در درک و تحلیل پدیدههای جدید شکل گرفتند. پدیدههای مذکور دارای آناتومی و طبیعتی میان رشتهای بودند و برای درک، مدلسازی و تحلیل آنها نیاز به رشتههای ترکیبی بود. انتظار میرود افرادی که در حوزههای میان رشتهای فعالیت میکنند، به مبانی و مفاهیم اولیه حوزههای کلاسیک مرتبط، مسلط باشند تا ابزار لازم برای درک و یادگیری در حوزه جدید و ترکیبی را داشته باشند.
بازاریابی محتوایی، یکی از این حوزههای میان رشتهای و ترکیبی متشکل از دو حوزه محتوا و بازاریابی است. هر دوی این حوزهها بسیار گسترده بوده و زمینهها و زیرشاخههای مختلف و متنوعی دارند. اما از یک متخصص بازاریابی محتوایی انتظار داریم به مبانی بازاریابی مسلط باشد. در کنار آن به روشهای خلق محتوا و مهارتهای نوشتن مسلط باشد. متخصص بازاریابی محتوایی در نهایت باید بتواند محصول یا خدمتی را با استفاده از ابزار محتوا، بازاریابی کند.
مطالعات غیر مرتبط در کنار مطالعه تخصصی در حوزه محتوا
مطالعه در زمینههای کاری یک متخصص محتوا مانند نویسندگی، کپی رایتینگ، بازاریابی، قصه گویی، مخاطب شناسی، داستان نویسی و حوزههایی از این دست، شاید کاملا واضح باشد. اما آیا مطالعه در زمینههای غیر مرتبط میتواند در این مسیر و کیفیت طی کردن آن تاثیر بگذارد؟؟
بیایید به این سوال جواب دهیم.
با مطالعه انگار چند بار زندگی میکنیم
هر کتاب قطعه قابل توجهی از دانش و تجربه نویسنده آن است. ما با خواندن یک کتاب، انگار علاوه بر زندگی خودمان، کمی از عمر نویسنده را هم زندگی میکنیم. پس انتظار میرود، فردی که عادت مثبت مطالعه را در طول عمر خود نهادینه کرده، در واقع به جای یک عمر معمول ۷۰ یا ۸۰ ساله، چندین بار زندگی کرده است.
این موضوع محدود به مطالعه کتابهای غیر داستانی نیست. بلکه کتابهای داستانی مانند داستانهای کوتاه، رمان و زندگینامهها هم اثر شگرفی بر روی توسعه دید و نگرش ما نسبت به پدیدههای اطرافمان میشود. دانش و تجربه انباشته، افق دید ما را گسترش میدهد و بیشک در کیفیت تولید محتوا و خلق محتواهای ماندگار بسیار کمک کننده است.
خلق محتوای خلاقانه، روانتر و سادهتر
مطالعه کتابهای غیر مرتبط مانند رمان، شعر و داستان کوتاه میتواند کمک کند از زاویه دیگری به مسائل بنگریم. این تغییر زاویه دید علاوه بر افزودن عنصر خلاقیت به فرآیند تولید محتوا، باعث میشود بتوانیم روانتر و در عین حال سادهتر بنویسیم. پس میتوانیم مطالعه کتابهای غیر مرتبط و بخصوص ادبیات داستانی را راهکاری برای نوشتن خلاقانهتر، روانتر، سادهتر و در عین حال پر مغزتر، روی میز کارمان بگذاریم.

پس باید امید داشته باشیم یکی از اثرات جانبی مطالعه کتابهای غیر مرتبط، کسب تمایز در فرآیند خلق محتوا باشد.
مخاطب شناسی عمیقتر
مخاطب شناسی یکی از علوم و مهارتهایی است که یک تولید کننده محتوا یا متخصص بازاریابی محتوایی، باید مسلط باشد. محتوا در همان مراحل اولیه خلق آن باید، مخاطب یا مخاطبان مشخص و محدودی داشته باشد. زیرا محتوایی که برای رضایت و خوشآمد همه نوشته شده، محتوایی است که به هیچ دردی نمیخورد.
با مطالعه ادبیات داستانی (رمان، داستان، زندگینامه و…) میتوانیم امیدوار باشیم که توانایی همذات پنداری (نه همزاد) با مخاطب را به سبد مهارتیمان اضافه کنیم. همذات پنداری یکی از ویژگیهای کسانی است که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند. چنین افرادی احساس همدلی بیشتری در ارتباط با دیگران نشان میدهند. به همین دلیل میتوان ادعا کرد اغلب تولید کننده محتوایی که مطالعات غیر مرتبط، بخصوص در زمینه ادبیات داستانی دارد، به راحتی میتواند خود را جای مخاطب بگذارد و به این ترتیب محتوای موثرتری خلق کند.
قدرت داستان در خلق محتوا
مطالعه داستان و هر چیزی که آناتومی داستانی داشته باشد، ذهن ما درگیر میکند. داستانی بودن یک محتوا یا آغاز آن با یک داستان، مخاطب را با محتوای شما همراه میکند. پیام پردازی محتوا را میتوان در لفافه ساندویچی به نام داستان پیچید و به مخاطب ارائه داد. مخاطب این ساندویچ لذیذ را میبلعد و جان کلام و محتوا در ناخودآگاهش ثبت میشود.

رها کردن خودمان در داخل داستان و رمان، میتواند ساختار ذهنی و احساسی ذهن را دچار تغییر اساسی کند. این باعث افزایش مهارت شناخت و درک احساسی شخصیتهای داستان و در نتیجه افزایش هوش هیجانی و همدلی با سایرین در دنیای واقعی خواهد شد. همچنین میتواند مهارت داستان گویی در تولید محتوا را تقویت کند.
از اینها گذشته، وقتی داستان یا رمان میخوانیم، قدرت تصور و تصویر سازی مغز ما ارتقا مییابد. این باعث میشود که با قدرت بیشتری متون را درک و تصویر سازی کنیم و به نوبه خودش باعث درک عمیقتر از دنیا و پدیدههای آن و توانایی تصویرسازی و عمق بخشی در تولید محتوا میشود. در مجموع مطالعه کردن همانند تجربه یک واقعیت مجازی است. آن هم از نوع با کیفیتترین آن.
سبک خودتان را پیدا کنید
نویسندگان سبکهای مختلفی در نوشتن دارند. با خواندن سبکهای مختلف و سپس دست به قلم شدن، به تدریج میتوانید سبک خودتان را در نوشتن پیدا کنید. این سبک و اسلوب نوشتن شما، میتواند در هر جایی که محتوا خلق و منتشر میکنید، نشان دهنده شما باشد. زیرا سبک هر نویسنده، امضا و برند آن نویسنده است. نوشتهای که سبک منحصر به فرد و ثابتی نداشته باشد، یعنی هویت و اصالت هم ندارد.
نتیجه اینکه
خواندن کتابهای غیر تخصصی و خارج از حیطه کاری، در گسترش مرزهای فکری و ذهنی ما بسیار تعیین کننده است. به استدلالها و نوشتههای ما عمق میدهد و کمک میکند ساده بنویسیم. و نوشتهای که ساده اما عمیق باشد مورد اقبال واقع خواهد شد. مطالعه چنین کتابهایی به ما در تصمیمات مختلف زندگیمان کمک میکند. و جالبتر اینکه تمام این اتفاقات به صورت ناخودآگاه میافتد.
مطالعه داستان و رمان مانند یک ایستگاه شارژ میماند. ذهن را شفاف و آماده خلق و خلاقیت میکند. مطالعه داستان و رمان به صورت غیر مستقیم باعث آموختن حکمت میشود. حکیم برای هر کار و تصمیمی، علت محکمی دارد. استراتژی مشخصی برای اقدام دارد و فلسفهی اقدام را میشناسد.
راهکار چیست؟
به عنوان یک متخصص محتوا که همواره در حال خلق و انتشار محتوا هستیم، باید ادبیات داستانی را در برنامه مطالعاتی خودمان داشته باشیم. مطالعه کتاب در برنامه روزانه من جایگاه مهمی دارد. معمولا ۱٫۵ ساعت در روز را به مطالعه اختصاص میدهم. این ۱٫۵ ساعت، روز کاری، روز تعطیل، روز عید، روز جمعه، روز عروسی و روز عزا نمیشناسد. هر روز و هر روز این کار را انجام میدهم. دقیقا مانند غذا خوردن.
براساس روند توسعه مهارتها و کسب دانش، به ازای هر ۳ کتاب غیر داستانی یک کتاب داستانی یا رمان مطالعه میکنم. به طور معمول در هر سال حدود ۵ یا ۶ رمان میخوانم. هم اکنون در حال مطالعه کتاب ” شدم آنکه هستم نوشته اروین یالوم” هستم. در انتخاب نوع کتاب داستانی دستتان کاملا باز است و مثلا میتوانید زندگینامه، کتاب شعر یا جستار بخواید. مهم نیست چه چیزی بخوانید اما ادبیات داستانی را در بین برنامه مطالعاتی خودتان بگنجانید.
۶ رمان یا داستان اخیری که مطالعه کردم عبارتند از:
از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم-هاروکی موراکامی / وقتی نیچه گریست-اروین یالوم / جزء از کل-استیو تولتز / بیگانه-آلبر کامو / کتابخانه نیمه شب-مت هیگ / شدم آنکه هستم-اروین یالو
این مطلب در ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ در کایزون منتشر شده و در تاریخ ۵ اسفند ۱۴۰۰ بازبینی و به روز رسانی شده است.
برای نوشتن این مطلب از منابع زیر استفاده کردم
کتاب بهترین قصه گو برنده است نوشته آنت سیمونز (Annette Simmons)
شاید دوست داشته باشید بخوانید:
اجزای یک پست کامل وبلاگی-شکافتن اتم پست وبلاگی
همه چیز درباره محتوای سبز-تولید توزیع و به روز رسانی
راهنمای کامل تولید محتوا برای صفحه محصولات
فرآیندهای مشترک در تولید انواع محتوا
مشارکت کنید
شما اخیرا چه کتابی در زمینه ادبیات داستانی خواندید؟
شما چه معیارهایی برای انتخاب کتاب در نظر میگیرید؟
شما در برنامه مطالعاتی خودتان چه جایگاهی برای ادبیات داستانی در نظر میگیرید؟
منتظر نظرات شما مخاطب گرامی هستم.