بازاریابی محتوایی از آن زمینههایی است که این روزها خیلیها ادعای تخصص در آن دارند. اما تولید محتوا و نوشتن آن به طوری که مشتری را نیز جذب محصول یا خدمات ما کند، تخصصی است که به هیچ وجه آسان بدست نمیآید.
بازاریابی محتوایی به ما کمک میکند تا با بازاریابی کمتر (هزینه کمتر) محصول بیشتری بفروشیم.
شاید بتوان بازاریابی محتوا را یک تخصص چندرشتهای (نه میان رشتهای) طبقه بندی کرد. تخصص میان رشتهای یعنی زمینهای که دو رشته تلفیق یافته و یک رشته جدید ایجاد میکنند. اما تخصص محتوا، این گونه نیست. پس بیایید مهارتهای مورد نیاز برای حرفهای شدن در تخصص تولید محتوا و بازاریابی آن را مرور کنیم. شاید به تدریج بتوان به این لیست به عنوان نقشه راه برای توسعه مهارت تولید و بازاریابی محتوا نگاه کرد.
دهه ۶۰ میلادی، دورانی بود که کسب و کارها هرچیزی تولید میکردند، به فروش میرفت. پیشرفت علم و فناوری و در نتیجه آن رفاه عمومی مردم به شیب زیادی روبه افزایش بود. در آن زمان مشکل اصلی کسب و کارها بازاریابی نبود. اما اکنون هست! در دورانی زندگی میکنیم که روزانه مورد هجوم بیش از ۱۰۰۰۰۰ پیام تبلیغاتی و بازاریابی قرار میگیریم. در حالی که مغز ما گنجایش این حجم از اطلاعات را ندارد.
مغز ما چه راهکاری دارد؟
ما موجودی تکامل یافته هستیم و از غربالهای سختی عبور کردیم تا به این مرحله از تکامل برسیم. مغز ما به عنوان نماد تکامل گونه انسانیمان، راهکار جالبی دارد تا بتواند جلوی ترکیدن خودش ناشی از انفجار اطلاعات را بگیرد.
مغز ما ابتدا دانستنیها را در قسمت حافظه موقت انبار میکند. پس از مدتی با سازوکارهایی مانند ارتباط آن دانستی به نیازهای بنیادین و اهداف بشر، دانستنیهای مهمتر را گزینش کرده و آنها را به حافظه بلند مدت وارد میکند. داخل حافظه بلند مدت هم، اطلاعات و دانش به صورت خوشهای دسته بندی و بایگانی میشود تا مغز بتواند در هنگام فراخوانی و به یاد آوری اطلاعات، سریعتر و با انرژی کمتری عمل کند.
پس مغز ما تمامی اطلاعاتی را که مهم نمیداند دور میریزد. اما در مورد برندها چه؟ ما تحت چه سازوکارهایی برندی را انتخاب میکنیم تا از خدمات یا محصولات آن استفاده کنیم. مغز ما اولینها را بهتر از بهترینها به خاطر میسپارد. به همین دلیل “ریکا” را بهتر از “پریل” به خاطر داریم. البته تغییر نسلها کمی معادلات را به هم میریزد.
بازاریابی محتوایی، راه حلی با هزینه کمتر، اثر گذاری و دوام بیشتر

تنها راه برای اینکه مشتریان به صورت خودجوش به سمت شما بیایند، بازاریابی درونگرا است. مهمترین ابزار بازاریابی درونگرا هم، بازاریابی محتوایی است. در این روش، نرخ تبدیل هم به شدت بالاست. چون مشتری خودش به سمت شما آمده است. او به شما نیاز دارد.
بازاریابی محتوایی ابزاری جذاب است که با آن میتوانید ذهن مشتریان را تسخیر کرده و برند خود را به عنوان اولین مطرح کنید. فقط باید برند شما گوشه خاصی از بازار را هدف گرفته باشد. در غیر اینصورت حمله مستقیم به برند برتر کاری نامعقول است و اغلب موفقیت آمیز نبوده است. در این حالت باید منتظر بمانید تا برند برتر اشتباهی مرتکب شود. یا اینکه به فکر یک مزیت استراتژیک برای برند خود باشید تا حداقل در یک جنبه از برند برتر، متمایز باشد. این یعنی جایگاه سازی برندها.
اما چه میشد اگر نیاز به تبلیغ نداشتیم. یعنی مشتریان به صورت خودجوش به سمت ما میآمدند. شاید تنها راهکار آن بازاریابی محتوایی باشد. بازاریابی محتوایی ثابت میکند که میشود کمتر بازاریابی کرد و بیشتر فروخت. میشود کمتر روی جلد مجلات تبلیغ داد ولی محبوبتر بود. بازاریابی محتوایی کمک میکند، خودمان را به عنوان کاردرست ماجرا معرفی کنیم. همچنین باعث میشود، پول کمتری خرج کنیم و همه جا حضور داشته باشیم.
نتیجه گیری
یادمان باشد که مردم امروزه محصول یا خدمات دلخواه خود را در قالب چند کلید واژه در موتورهای جستجو دنبال میکنند. بازاریابی محتوایی کمک میکند در هر کانال محتوایی که حضور داریم، دیده شویم. آن هم به طور پیوسته. ۳۶۵ روز سال، ۲۴ ساعت شبانه روز.
بازاریابی محتوایی کمک میکند پیامهای بازاریابی و تبلیغاتی در قالب یک محتوای کمک کننده به مخاطب برسد. به این ترتیب در دراز مدت، برند شما کاملا در ذهن مشتریان حک خواهد شد.
این قانون مغز است: پیامی که به زور وارد مغز ما شود، فیلتر خواهد شد. اما پیامی که کمک کننده باشد و آشنا باشد، به نرمی در مغز و ذهن مخاطبان حک خواهد شد.
انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۹۸
به روز رسانی و بازنشر: ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰