وقتی از نویسندگی حرف میزنم، قرار است از خلق چیز جدیدی حرف بزنم که قبلا وجود نداشته است. بروید و از نقاش، نویسنده، شاعر، مجسمه ساز، جراح زیبایی، معمار، طراح UI وبسایت و… بپرسید که ساختن یک طرح یا چیز جدید چه لذتی دارد. لذت نوشتن برایم در ردیف بهترین (سالمترین!) و با کیفیتترین لذتهاست.
با هربار نوشتن یک جمله جدید انگار چیزی از خودم را در داخل نوشته به یادگار میگذارم. انگار وجودی از من است که به من تعلق دارد ام در کنار من نیست. انگار من دو تا شدم. انگار که خودم را تکثیر کردم و به تمام قوانین بیولوژیکی پشت پا زدم و همانند یک بچه تخس همچنان با کله شقی پیش میروم و دست بردار نیستم!
کمی جدیتر حرف بزنیم…
نویسندگی در بسیاری از مراحل زندگیام به کمک من آمده است. مهارت نوشتن شاید از مهارت فن بیان نیز ارزشمندتر باشد. زیرا محتوای نوشتاری به محتوای شفاهی جاودانگی و نامیرایی میبخشد. به همین دلیل میگویم بد نیست که برای این مهارت کمی وقت بگذاریم.
شاید از نظر شما نبوغ سهم زیادی از نویسندگی باشد. اما طبق معمول مثالهای نقض بسیاری وجود دارد. اگر من بخواهم سهم نبوغ و تلاش و پشتکار در یادگیری نویسندگی را بیان کنم، به جرات میتوانم ۹۰% آن را سهم پشتکار و تمرین مداوم، بدانم و ۱۰% بقیه را با شک و تردید به دست نبوغ بسپارم. ۱۰ درصدی که کاملا با تلاش و پشتکار قابل تامین و جبران است.
پس وقتی از نویسندگی حرف میزنیم میتوانیم از یک مهارت حرف بزنیم. مهارت یعنی چیزی که قابل یادگیری است. یعنی چیزی که اگر برای آن وقت اختصاص دهید میتوانید در دراز مدت به یک متخصص و آدم ماهر در آن زمینه (نویسندگی) تبدیل شوید.
قطعا من هنوز خود را نویسنده نمیدانم. شاید هم هیچوقت به آن مرحله از توانایی و مهارت نرسم که خود را بتوانم نویسنده بنامم. اما لذت در نرسیدن است. لذت در تلاش کردن و حظ بردن از مسیر رسیدن به هدف است. خدا را چه دیدی، شاید تو هم با شروع تمرین نویسندگی، ذوق و قریحهات شکوفا شد و بتوانی بهتر و زیباتر بنویسی.
در فیلم هندی عاشقی۲ عموی راهول جیکار که ریاست یک کمپانی هنری را بر عهده دارد تعریف جالبی از یک خواننده سوپر استار ارائه میدهد. او میگوید سوپراستار کسی است که صدا و آهنگ او باعث میشود مخاطب به سوت زدن بیفتد. نوشته شما هم باید به گونهای باشد که مخاطب با خواندن آن حداقل لحظهای تامل کند؛ لحظهای احساس بیوزنی، احساس سروخوشی یا احساس روشن و شفاف شدن کند!
حالا چه کارهایی برای تقویت مهارت نویسندگی انجام میدهم؟
اینجا میخواهم تمام کارهایی را که برای تقویت مهارت نویسندگی انجام میدهم، برایتان تعریف کنم.
مطالعه و یک استاندارد شخصی
مطالعه سنگ بنای نوشتن است. مطالعه از دید اغلب افراد سختترین کار دنیاست. یادش بخیر دوستی داشتم که همیشه وقتی مرا ملاقات میکرد، از من نقشه راه موفقیت میخواست. همیشه به او میگفتم هرکسی نقشه گنج منحصر به فرد خود را دارد. میگفت تو چرا موفق نمیشوی؟ من هم میگفتم همچنان در جستجوی نقشه گنج مخصوص به خودم هستم تا بعد در جستجوی گنج باشم.
در زمینه نوشتن و مطالع یک استاندارد و معیار شخصی برای خودم دارم. من اعتقاد راسخ دارم برای اینکه ۱۰۰۰ کلمه بنویسید باید حداقل ۱۰ برابر آن را مطالعه کنید. حال من که هر روز حدود ۲۰ صفحه مطالعه میکنم و یک روز در میان حدود ۶۰۰ کلمه در وبلاگم منتشر میکنم، این قانون را رعایت میکنم؟ بگذارید بروم و حساب کنم.
پس از ۱۵ دقیقه…براساس محاسبات، در در هر روز چیزی در حدود ۶۰۰۰ الی ۸۰۰۰ کلمه مطالعه میکنم. پس حق دارم حداقل ۶۰۰ تا ۸۰۰ کلمه در هر روز منتشر کنم. اما چون من یک روز در میان مطلب منتشر میکنم. پس این استاندارد را کاملا رعایت میکنم.
مطالعه در کشوری که سرانه مطالعه به ازای هر شخص حدود ۸ دقیق است، مزیت رقابتی بسیار بزرگی به حساب بیاید. تازه از آن ۸ دقیقه، شاید هیچ دقیقهای به مطالعه یک کتاب اختصاص نداشته باشد؛ بلکه سهم اینستاگرام خوانی، تلگرام خوانی، واتساپ خوانی و بررسی تابلوی قیمتهای بورس، طلا و دلار باشد!!
یادمان باشد اغلب سختترین راه برای رسیدن به هدف، همان بهترین راه است. راهی که هیچکس در آن قدم نگذاشته…
نوشتن
نوشتن به طور روتین شاید سختترین یا یکی از سختترین کارهای دنیا باشد. برای یادگیری نویسندگی به خود نوشتن پناه بردم. و هیچ راه و روشی برای تقویت مهارت نویسندگی به اثرگذاری خود نوشتن نیست. به همین دلیل یک روتین روزانه نویسی را برای تقویت مهارت نوشتن به کار گرفتهام. نمیدانید که چقدر پایبندی به این روتین سخت است. اما چاره چیست. اگر بخواهم این مهارت را کسب کنم چارهای جز این نخواهم داشت.
روتین من برای نوشتن از وبسایت شخصیام آغاز میشود و به همان نیز ختم میشود. من معمولا روزی ۵۰۰ الی ۶۰۰ کلمه مینویسم و بعدا آن را برای انتشار یک روز در میان آماده میکنم. زیاد به ظاهر نوشتهها اهمیت نمیدهم. فقط نوشتن از اهدافم و روند رسیدن به آنها به من انرژی میدهد.
موزیک+متن آن
گوش کردن به موزیک بخصوص موزیک بیکلام، انرژی و آرامش را به طور همزمان به من برمیگرداند. اما آیا موسیقی یکی از پازلهای یادگیری مهارت نویسندگی است؟ نه لازم است و نه کافی! اما میتواند یک موتور شتاب دهنده باشد. خودم را میگویم. موسیقی برایم تداعی از احساس و تقویت تخیل است.
همیشه هم نیازی نیست کارهای مختلف را برای پیشرفت در چیزی انجام داد. گاهی اوقات باید یک سرگرمی را فقط به عنوان یک سرگرمی نگاه کرد و نه عاملی برای توسعه مهارتها یا هر چیز مزخرف دیگر.
فیلمهای خوب
مشاهده و بررسی فیلمهای خوب، اثرگذاری بیشتری نسبت به موسیقی دارد. برای من که اینطور است. من معمولا فیلمهای با ژانر راز آلود (نه ترسناک!) نگاه میکنم. معمولا هر فیلمی را نگاه نمیکنم. مشاهده فیلم، با گسترش مرزهای ذهن و احساس، گسترش دامنه لغات، تفکر تحلیلی و سواد بصری، کمک میکند تا در جنبههای مختلف رشد کنید.
دوستان خوش ذوق
آخرین عامل را دوستان خوش ذوق میدانم. شاید مهمترین عامل نباشد اما برای کسانی که رفتارهای اجتماعیتری دارند و برونگراتر هستند (برخلاف من) شاید عامل موثری باشد. دوستان خوب همانند فیلمهای بسیار خوب هستند. آنها هم ما را به دنیای پر رمز و راز خود دعوت میکنند و باعث میشوند از عینک آنها به مسائل نگاه کنیم. به همین دلیل در نهایت ما را در سفر کسب مهارتها کمک میکنند.
دوست همانند عتیقه میماند. هرچه قدیمیتر، بهتر! اما اگر چنین دوستانی ندارید، همان بهتر که سعی هم نکنید داشته باشید. زیرا دوستان بد همانند باری بر روی دوش شما خواهند بود. آنها با یک قلاب به شما آویزان شده و نمیگذارند مهارت شما رشد کند.
جمع بندی
هم اکنون راه نوشتن را با قدرت و آهسته طی خواهم کرد. آهسته و پیوسته. شاید مقصد سفرم تبدیل شدن به یک نویسنده نباشد. اما قطعا مهارت نوشتن در رسیدن به سایر اهدافم کمک شایانی خواهد کرد.
یعقوب دلیجه
۸ آذر ۱۳۹۹
