تولید محتوا؛ انتظار نتایج متفاوت از اقدامات مشابه

تولید محتوا و ایده پردازی

فرآیند خلاصه وار تولید محتوا به این صورت هست که شما ابتدا نیاز پیدا می‌کنید که در مورد مطلبی، محتوا بنویسید. سپس هرآن چیزی را که در ذهن شما در موضوع مورد نظر وجود دارد، تخلیه می‌کنید. حالا شاخک‌های ذهنی و یادگیری شما آماده دریافت منابع ورودی است. چرا؟ چون جا برای دانسته‌های جدید باز شده است.

یادگیری موضوعات جدید فقط با به چالش کشیدن دانسته‌های قبلی انجام می‌شود. ما باید ابتدا بدانیم که کامل نیستیم. بدانیم که جاهل هستیم. همانند روش جالب انجمن معتادان گمنام، گام اول برای دانستن و کسب دانش و مهارت در چیزی، اعتراف به جهل در آن موضوع است.

حالا شما ورودی‌ها را به مغز می‌دهید. جذب و هضم ورودی‌های خام انجام می‌گیرد. وقت خروجی گرفتن است. شما دانسته‌های جدید را با دانسته‌های جدید تلفیق به به روز رسانی کرده‌اید. پس هنگام نوشتن در مورد آن حوزه خاص که مدنظر شماست، هم اکنون دقیق‌تر، سلیس‌تر، زیباتر و با احاطه علمی بیشتری خواهید نوشت.

شیرجه به عمق مطلب

حالا به یک لایه عمیق‌تر می‌رویم. تصور کنید شخصی متخصص کشاورزی (عاشقشم!) است و در این زمینه می‌نویسد. او آنقدر منابع مختلف را مطالعه می‌کند که بعد از مدتی اغلب کتابهای آن حوزه برایش تکراری می‌شوند. یعنی هر کتاب جدیدی که شروع به خواندن آن می‌کند شاید به بیش از ۹۰ درصد دانش آن کتاب مسلط باشد. این کتابها را شاید بسیاری از رقیبان او هم مطالعه کرده باشند.

پس آیا می‌توانیم بگوییم دو متخصص از یک حوزه که کتابهای مشخصی از آن حوزه را مطالعه کرده‌اند، کاملا تخصص یکسانی دارند؟؟ به هیچ وجه. تخصص انسانها در یک حوزه فقط متشکل از کتابهایی که در آن حوزه مطالعه کرده‌اند نمی‌شود. بلکه ملقمه‌ای از تمام مطالعات، نوع و روش مطالعه و یادگیری، تجربیات، سختی‌ها، شادی‌ها، غم‌ها، شکست‌ها، پیروزی‌ها و حتی الهاماتی از زادگاه آنها و حتی فرهنگ و نژاد آنهاست.

مادامی که خودمان باشیم، نیازی به تکنیک‌های برندسازی شخصی نداریم.

اینجاست که یاد واژه‌ای به نام “تمایز” می‌افتیم. من اصالت و برند شخصی را هم تقریبا هم ردیف تمایز می‌دانم. چرا؟ چون این دو خصلت نتیجه همدیگر یا حتی مترادف همدیگر هستند. یکی از رموز موفقیت در جهان امروز با این شلوغی عظیم محتوایی، قطعا اصالت است. اصالت نیز برند شخصی می‌آورد.

کار تولید محتوا تقریبا همانند نویسندگی یک هنر است. محتوای اصیل از محتوای تکراری یا اسهال قلمی را متخصصان محتوا به راحتی تشخیص می‌دهند. که قدر زر را زرگر شناسد! گوگل هم همینطور! پس باید محتوا را به گونه‌ای بنویسیم که اثر انگشت ما کاملا در انتهای آن مشخص باشد.

هر محتوایی که مینویسم ذره‌ای از وجودم را در آن به یادگار می‌گذارم.

برای جا انداختن هویت برند محتوایی خودمان در گام اول نیازی به ادا و اطوار در آوردن در لایو اینستاگرام، شرکت در دوره‌های آنلاین و آفلاین گرانقیمت و یا حتی نیازی به چاپ کتابهای آبکی نداریم! بلکه فقط باید خودمان باشیم. تک تک ما به اندازه کافی از همدیگر متمایز هستیم. در واقع ما با استفاده از تکنیک‌های برندسازی شخصی خودمان را از تمایز دور می‌کنیم. چرا؟ ادامه را بخوانید.

به خاطر اینکه قطعا یک نفر این تکنیک‌ها را نوشته است. قطعا منبع یا کتاب معروفی است که شما آن را خریده‌اید. پس قطعا هم چندهزار نفر آن را خریده‌اند. پس آن چندهزار نفر هم از تکنیک‌های آن استفاده خواهند کرد. حالا آیا تمایزی اتفاق خواهد افتاد؟! فکر نکنم.

من نمی‌گویم پس منبع یا کتابی را که همه مطالعه کرده‌اند، ما اصلا مطالعه نکنیم. بلکه می‌گویم ما باید این کار را بکنیم. علاوه بر آن منابعی را مطالعه کنیم که بقیه از آن آن مطلع نیستند یا حداقل یک منبع خاص را عمیق‌تر از بقیه بخوانیم. این کار به تدریج شما را جلوتر از بقیه قرار می‌دهد.

ورودی مغز یکسان با بقیه، بخصوص درتولید محتوا، ارزش آفرین نیست. بلکه چیزی اضافه‌تر باید دریافت کنیم تا نتایج بهتری بگیریم. شما اسم کسی را که از اقدامات یکسان، نتایج متفاوت انتظار دارد چه می‌نامید؟ من می‌گویم احمق!

احمق کسی است که از اقدامات مشابه نتایج متفاوت انتظار دارد.

مثال

حالا برگردیم به اینکه یک متخصص کشاورزی علاوه بر کتابهای تخصصی چه چیزی مطالعه کند. همه علوم مرتبط با کاری که انجام می‌دهد.

مثلا او متخصص کشاورزی است که وبلاگ دارد؟ برود و بازاریابی محتوا و بهینه سازی محتوا برای موتورهای جستجو یاد بگیرد.

آیا متخصص کشاورزی است که به تولید اشتغال دارد؟ برود و تکنیک‌های جدید کشاورزی مانند انواع روشهای آبیاری و کشت گلخانه‌ای و مکانیزاسیون یاد بگیرد.

آیا او فروشنده تجهیزات و ابزارهای کشاورزی و طراح سیستم‌های آبیاری و گلخانه‌ای است؟ برود و کابردهای اینترنت اشیا در کشاورزی را بیاموزد.

هر تخصصی هم داشته باشیم، آنقدر جا برای توسعه علوم و مهارتها و تبع آن ایجاد تمایز هست که تا آخر عمر حرفه‌ای خود تشنه یادگیری باشیم.

مثالی که زدم برای یک متخصص کشاورزی بود. چون قبلا خودم دستی بر آتش داشتم آنهم از دور!

و در آخر

در مجموع قرار نیست کتابهایی که بقیه مطالعه کرده‌اند، من هم بخوانم. قرار هم نیست نخوانم. بلکه هر کسی راه خود را خواهد رفت. یعنی ممکن است من در مسیر حرفه‌ای خودم در کنار تولید محتوا و دیجیتال مارکتینگ به علم و هنر آنالیز و تحلیل داده هم نیاز پیدا کنم. آنوقت قرار نیست وقتی اینجا کتابهای علم تحلیل داده را معرفی میکنم، همه بروند و آن کتابها را بخوانند.

منابع ما (عمر، زمان، انرژی و توجه) محدود است. قرار نیست آشغال جمع کن شویم و هر چیزی دستمان آمد بخوانیم و یاد بگیریم. بلکه باید آن چیزی که در ادامه راه به آن نیاز پیدا میکنیم، برداریم و توشه راه خود سازیم. سبک سفر کردن ما را چابک‌تر خواهد کرد.

۱۱مهر ۱۳۹۹
به روز رسانی و باز نشر: ۴ دی ۱۳۹۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *