وقتی از نیازهای انسان حرف میزنیم، شاید اولین چیزی که به ذهن ما و خیلیهای دیگر برسد، نیاز به خوراک، پوشاک، نیاز به رابطه بیولوژیکی و احساسی با همنوع (البته جنس مخالف!) و در ایدهآلترین حالت، نیاز به محبت و ارتباط اجتماعی باشد.
ما انسانها نیازهای دیگری هم داریم: هرم نیازهای مزلو
همه ما دوست داریم قهرمانان زندگی خودمان باشیم. سختیها و مشکلات را به جان بخریم و با عبور از آنها به بالاترین حد ااز توانایی بالفعل برسیم. همه ما استعدادها و تواناییهای بالقوه زیادی داریم و دوست داریم در قالب زمان عمر در دسترسمان، آنها را به حالت بالفعل در بیاوریم.
یکی از مدلهایی که در زمینه بررسی و طبقه بندی نیازهای انسان بسیار مطرح است، مدل هرم نیازهای آبراهام مزلو است. شاید بسیاری از ما با هرم مزلو آشنا باشیم و بخشهای مختلف آن را بشناسیم.
نیازهای فیزیولوژیک: تقریبا برای همه ارگانیزمها وجود دارند. خوراک، پوشاک، خواب، سرپناه، رابطه جنسی و …
نیازهای مربوط به امنیت: نبودن شرایط پایدار و قابل پیش بینی باعث میشود تا فرد، بخش قابل توجهی از زمان و انرژی خود را برای پاسخ به این نیاز خود، تخصیص دهد.
نیاز به عشق و تعلق: پس از تامین نیازهای اولیه فیزیولوژیک و نیاز به امنیت، نیاز به دریافت و ارائه محبت، پدیدار میشود. در این مرحله ما نیاز داریم تا خودمان را عضو گروههای انسانی بدانیم.
نیازهای مربوط به احترام به خود: در این مرحله نیاز داریم از دیگران احترام دریافت کنیم و همچنین خودمان به خودمان احترام بگذاریم. این دو را شاید بتوانیم با کلمات کلیدی پذیرش اجتماعی و عزت نفس معرفی کنیم.
نیاز به خودشکوفایی: مزلو میگوید اگر تمامی نیازهای قبلی ارضا شوند، نیازهای مرحله خودشکوفایی نمود پیدا میکند. یعنی انسان به مرحلهای میرسد که تواناییها و استعدادهای بالقوه خودش را بالفعل کند.
نکته
وقتی برای تبیین و مصورسازی یک مدل از هرم استفاده میشود، یعنی برخی از عناصر نظریه از اهمیت کمتری برخوردارند یا حداقل عناصر نزدیک به کف هرم اهمیت کمتری دارند. یعنی هرچه به نوک هرم نزدیکتر میشویم، مفاهیم اهمیت بیشتری مییابند.
نکته دیگر اینکه مزلو تاکید میکند، درصورتی میتوانیم به مرحله خودشکوفایی برسیم که تمام نیازهای مراحل قبلی تحقق یابند و این یعنی:
۱٫کسی که مسکن مطمئنی تهیه نکرده، نمیتواند اصلا به عزت نفس و دریافت محبت و احترام از دیگران فکر کند.
۲٫کسی که هنوز امنیت و ثبات کافی در شرایط زیستی خود ندارد، نمیتواند عزت نفس داشته باشد.
۳٫و به بیان امروزی کسی که اکنون شریک جنسی ندارد، نمیتواند به خودشکوفایی برسد!
در ادامه به یک تقابل بپردازیم و به معرفی کارل راجرز بپردازیم.
کارل راجرز: رفع نیازهای بیولوژیک، شرط لازم خودشکوفایی نیست!
کارل راجرز نیز همانند آبراهام مزلو یکی از بزرگان روانشناسی انسان گرا است. او نیز نظرات بسیاری در مورد خودشکوفایی و رشد انسانها و تبدیل قابلیتهای بالقوه آنها به بالفعل دارد. جالب است که تا حد زیادی، نظرات راجرز با مزلو در موضوع خودشکوفایی، در تقابل است.
راجرز برخلاف مزلو، میگوید هر انسانی میتواند به اهداف والای خود دست یابد و به مرحله خودشکوفایی نایل شود. به گفته راجرز، هر ارگانیزمی تمایل به فعلیت رساندن قابلیتهای خود و رسیدن به مرحله خودشکوفایی است.
در بسیاری از منابع و کتابهای اغلب زرد انگیزشی، مراحل شکوفایی انسانها، با مراحل رشد و به بار نشستن گیاهان و درختان مقایسه میشود. اما برخلاف نباتات، ما انسان هستیم و هرکدام از ما ویژگیهای منحصر به فردی داریم. ما قدرت تعقل و تفکر داریم. پس منطقی است که بگوییم، هرکدام از ما مسیر رشد و خودشکوفایی منحصر به فردی داریم.
کار راجرز معتقد بود که هر انسان در صورتی میتواند در مسیر (نه رسیدن) خودشکوفایی باشد که خودانگارهاش با خود ایدهآلی که تصور میکند، یکسان باشد. به عبارت دیگر بتوان حالات، خصوصیات، افکار و سبک زندگی خود ایدهآلش را هم اکنون و در هر وضعیتی که هست (حتی در صورت ارضای ضعیف نیازهایش)، زندگی کند.
پس فهمیدیم که راجرز مفهوم خودشکوفایی را همانند موفقیت و زیبایی، مفهومی نسبی میبیند. چون انگار انسان صرفا میتواند در مسیر خودشکوفایی باشد نه اینکه به صورت مطلق به آن برسد. چه اینکه با فتح قلهها، ما به فکر قلههای بزرگتر بعدی میافتیم.
در نهایت، کارل راجرز برای یک انسان کارآمد و در مسیر خودشکوفایی، ۵ ویژگی بر میشمارد:
۱٫گشودگی در برابر تجربیات
انسان کارآمد تمامی تجربیات مثبت و منفی را با آغوش باز میپذیرد و مکانیزمهای دفاعی را کنار میگذارد. چنین شخصی انگار تمامی تجربیات را برای رسیدن به یک بینش منسجم به صورت یک تجربه انباشته و مثبت، ذخیره میکند.
۲٫نگاه اگزیستانسیال به زندگی
در تماس و برخورد با پدیدههای زندگی، پیش داوری، قضاوت و پیشفرضهای ذهنی را کنار میگذارد. در لحظه حال و اکنون میزید اما به آن دل نمیبندد. همچنان که نه آنقدر به آینده مینگرد و نه به گذشته.
۳٫اعتماد به احساسات
احساسات و غرایز مورد توجه و مورد اعتماد هستند. تصمیمات و انتخابهای افراد کاملا مورد اعتماد و احترام است. همچنین خودم نیز به تصمیماتم اعتماد و دارم و مسوولیت آن را کاملا میپذیرم.
۴٫خلاقیت
چنین فردی تفکر خلاقانه دارد و فردی ریسک پذیر است. همواره در منطقه امنیت و راحتی زندگی نمیکند و برخی اوقات از ویژگی ریسک پذیری خود استفاده میکند. پس فرد کارآمد و در مسیر خودشکوفایی، از تجارب جدید و تغییرات استقبال کرده و به سرعت با آن سازگار میشود. اینها تماما نشانههای یک انسان بهرهمند از خلاقیت است.
۵٫زندگی کامل
انسان کارآمد و در مسیر خودشکوفایی، همواره از زندگی خود، شاد و راضی بوده و همیشه به دنبال تجربه چیزهای جدید است.
مثالهای نقض زیادی در دنیای واقعی برای مدل هرم نیازهای مزلو و روند رسیدن به مرحله خودشکوفایی وجود دارد. شاید خود شما یک نمونه کامل برای مثال نقض باشید! اگر داستانی از موفقیت خودتان در شرایط سخت دارید، مایلم بشنوم…
منابع
کتاب انگیزش و شخصیت آبراهام مزلو
مقاله نظرات کارل راجرز در سایت simplypsychology