همه ما اهداف ریز و درشتی برای خودمان تعیین کردهایم. اهدافی که ممکن است در ماه آینده به آنها برسیم یا اهدافی که ممکن است به مدتها تلاش و ممارست نیاز داشته باشند. برای آنکه اهداف ما از حالت انتزاعی و رویاگونه خارج شوند و به واقعیت نزدیکتر شوند، باید به گامهای اجرایی و اقدامات عملیاتی ماهانه، هفتگی و روزانه ترجمه شوند.
حالا رسیدیم به لیستی از کارها که به صورت تکرار شونده و روزمره باید به انجام برسانیم. اینجاست که تمام مسائل ما آغاز میشود. دقیقه نودی و اهمال کار بودن، ناتوانی در مدیریت زمان، ضعف در اولویت بندی، عدم تمرکز فکری، مسمویت دیجیتال، نقطه کنترل بیرونی، مشغلهها و نگرانیهای فکری ناشی از شرایط بغرنج و تلاطم محیطی همه و همه بیرون میزنند.
ما نیازمند ویژگی هستیم که ما را قادر کند تا در سختترین شرایط هم ادامه دهیم. اوضاع همواره بین شرایط مناسب و شرایط دشوار در نوسان است. چنین صفتی میتواند Self-discipline یا خودانضباطی باشد.
the ability to make yourself do the things you know you ought to do, without someone making you do them
تعریف Self-discipline از فرهنگ لغت لانگمن(+)
توانایی وادار کردن خودتان به انجام کارهایی که میدانید باید انجام دهید. بدون اینکه کسی شما را مجبور به انجام آن کند.

داشتن دیسیپلین در محیط کار یعنی بتوانیم خودمان را وادار به انجام کارهایی کنیم که از آنها متنفریم یا حداقل دوست داریم آنها را به تعویق بیندازیم، و میدانیم که انجام آن کارها در مسیر رسیدن به اهدافمان الزامی هستند. پس افراد هدفگرا و هدفمند، توانایی تحمل سختترین شرایط را دارند؛ به شرطی که هدف شفافی و مشخصی وجود داشته باشد و ارزش رسیدن به آن، به سختیهایی که در مسیر تحمل میکنیم بچربد.
داشتن دیسیپلین میتواند یکی از پیش شرطهای مهم موفقیت در زندگی شخصی و حرفهای باشد. سختیها و مشکلات در مسیر رسیدن به هدف را میتوان مراحل رسیدن به غول مرحله آخر نامید. هر مرحله نسبت به مرحله قبلی دشوارتر است و در هر مرحله، تعداد افرادی که در رقابت باقی ماندهاند، کمتر میشوند. این نظم فردی و دیسیپلین است که به کمک میکند تا از آزمونهای مسیر هدف سربلند بیرون بیاییم.
همه ما به دنبال آن هستیم که داشتهها و استعدادهای درونیمان را شکوفا کنیم. یکی از ابزارهای رسیدن به حداکثر ظرفیتهایمان، نظم و دیسیپلین است.