بازاریابی محتوایی ابزاری است که همه کسب و کارها به آن نیاز دارند. امروزه شاهد این هستیم که با وجود ماشینها و پیشرفت علم رباتیک، فرآیندهای تولید روز به روز بهینهتر شده و هزینه تمام شده محصولات پایینتر میرود. پس صاحبان کسب و کارهای امروزی روز به روز به اهمیت برندسازی با محتوا و نشر صدای برند خود، بیشتر مشتاق میشوند. اما چگونه برای صنایع زمخت، غیر جذاب و عجیب و غریب، محتوا بنویسیم!؟ با من همراه باشید.
تعریف صنایع کسل کننده یا غیر جذاب!
بازاریابی محتوایی برای محصولات کسل کننده؟ صنایع کسل کننده؟ اول باید مفهومی از صنایع خسته کننده، کسل کننده یا کلافه کننده داشته باشیم تا بتونیم در مورد آنها بنویسیم. شاید این تعریف مناسب باشد.
محتوایی که برای محصولات غیر معمول و خدمات عجیب و غریب نوشته میشود، شاید بتوان صنعت خسته کننده یا غیرجذاب نامید! البته تعریف دم دستی آن میشود هر محتوایی که مربوط به صنایع و محصولات جذاب نباشد!! محصولات غیر جذاب محصولاتی هستند که اغلب حجم جستجوی کلیدواژههای مربوط به آنها در مقایسه با حجم جستجوی میانگین تمام صنایع، بسیار کمتر است.
اغلب این صنایع محصولات و خدماتی ارائه میکنند که توسط افراد خاصی مورد استفاده قرار میگیرد. یا افراد در هنگام استفاده از این نوع محصولات و خدمات در بهترین حالت احساس خنثی دارند! یا اینکه با پریودهای (فاصله زمانی) بسیار بالا این محصولات فروش میروند. ماشین اتوماتیک حفاری تونل (TBM)، شاید نمونه خوبی باشد.
از این ماشین شاید هر سال ۳ یا ۴ عدد در کل جهان به فروش برود. اما تولید کننده این ماشینهای عجیب و قریب از ابزارهای بازاریابی محتوایی به نحو احسن استفاده میکنند. آنها حتی از تبلیغات گوگل نیز استفاده کردهاند. قطعا میدانیم تعداد کسانی که سالانه کلمه کلیدی “خرید لامبورگینی” را سرچ میکنند، چند میلیون برابر جستجو کنندگان کلمه کلیدی “خرید ماشین حفاری تونل” است. در حالی که هردو تقریبا قیمتی نزدیک به هم دارند.

وکالت، صنعت ایمنی و آتش نشانی، تولید سیم و کابل، صنایع سیمان و مصالح خام ساختمانی، خدمات تاسیسات و باز کردن گرفتگی توالت یا تخلیه چاه، خدمات نگهداری سالمندان، قالبسازی صنعتی، ریخته گری، خدمات و فروش ماشینهای صنعتی مانند CNC و… نمونههایی از صنایع کسل کننده هستند! اما بازایابی محتوایی برای همه آنها حرف برای گفتن دار
اما چگونه برای صنایع و کسب و کارهای فوق محتوا بنویسیم؟ با ما همراه باشید.
۱-مخاطب شناسی را جدی بگیرید.
طبق معمول همه طرحهای بازاریابی محتوا ابتدا باید بدانیم محتوای ما قرار است به دست چه کسانی برسد؛ چه ارزشی ایجاد کند؛ مخاطب را به چه کاری ترغیب کند. اگر هیچ ارزیابی از مخاطبان خود نداشته باشیم، انگار یک تیربارچی استخدام کردهایم تا در تاریکی به شکارهای ما (مشتریان) شلیک کند. شاید در این حالت شما تا اولین شکار را تصاحب کنید، لوله تیربار ذوب شود (کسب و کار شما متلاشی شود!).

اما داشتن طرح اولیه و استراتژی مشخص برای بازاریابی محتوایی، مانند این است که یک تک تیرانداز استخدام کردهاید. او با دقت شکارها را یکی یکی برای شما تصاحب میکند. جالب اینکه شکارها با خوشحالی به سمت شما میآیند و با مسرت به تور شما میافتند. جادوی بازاریابی محتوایی همین است!
شما باید شخصیت و مدل ذهنی تقریبی مخاطبان خود را بشناسید و آنها را تیپ بندی کنید. به این کار، تعیین پرسونای مخاطب میگویند.
شما تا قبل از تعیین پرسونا، سعی میکنید محتواهایتان به درد همه بازدید کنندگان بخورد. اما مگر چنین چیزی ممکن است؟ قطعا بازدید کنندگان وبسایت و محتواهای شما سطح تحصیلات، درک، مدل ذهنی، جنسیت و نیازهای یکسانی نخواهند داشت.
وقتی از شناخت مخاطب و تیپ بندی آنها فارغ شدیم، باید اولویتها را مشخص کنیم. باید تعیین کنیم که کدام گروه مخاطبان برای ما ارزش بیشتری ایجاد میکنند. کدام گروه نظر آنها برایمان مهمتر است و به صنعت ما بیشتر مرتبط هستند. آنگاه سهم محتوایی هر گروه مشخص خواهد شد. بدین ترتیب بودجه ریزی و تخصیص منابع بهتری نیز خواهید داشت.
وقتی مخاطب را شناختیم، در راستای نیازها و دغدغههای او محتوا تولید میکنیم. به زبان او صحبت میکنیم و کاری میکنیم که به سمت ما جذب شود.
۲-به یاد داشته باشیم که محتوای سودمند به هیچ وجه خسته کننده نیست.
حتما باید یادمان باشد که خود محتوا صرفا خسته کننده نیست. محتوایی خسته کننده است که تمرکزش روی نیازهای مشتری نیست. هنگام نوشتن محتوا باید یادمان برود که محصولی تولید میکنیم و قرار است آن را بفروشیم. بلکه باید به این فکر کنیم که خالصانه به مشتریان کمک میکنیم. البته معرفی محصول هم یکی از محتواهای مهم ماست اما در ابتدا اولویت ما کمک به مخاطبان و مشتریان است.

محتوایی که روش تعمیر توالت فرنگی را به نحو مناسبی توضیح میدهد، برای آن کسی که توالت فرنگیاش منزلاش نیاز به تعمیر ندارد، کاملا یک محتوای کسل کننده تلقی میشود. محتوای شما قرار است برای کسانی جذاب باشد که به این محتوا نیاز دارند. کسی که توالت فرنگیاش خراب شده، مطمئنا از محتوای شما استقبال خواهد کرد و به تدریج برند شما در ذهن او حک خواهد شد.
۳-کمتر رسمی و خشک باشیم؛ صمیمانه و نزدیک به محاوره (اما جلف نه!) بنویسیم و حرف بزنیم.

بهتر است در سادهترین حالت ممکن محتوا را بنویسیم. محتوای صنعتی به ذات خودش زمخت و عجیب و غریب هست. با لفظ قلم صحبت کردن این پیچیدگی را دوچندان نکنیم.
کسی میتواند ساده حرف بزند و در کمترین جملات موضوع را برساند که خود به آن موضوع اشراف و تسلط کافی (نه کامل) داشته باشد. لطفا دو جمله زیر را باهم مقایسه کنید، آنوقت خواهید فهمید منظورم چیست.
انبردست x تمام نیازهای شما را برآورده میکند. این انبردست از استنلس استیل ساخته شده است و شما در پروژه ها و کارهایتان بدون ترس از خرابی آن میتوانید از وجود این ابزار فنی و کاربردی بهره ور شوید. انبردست x دارای دسته هایی لاستیکی از جنس EPDMبوده و در برابر جریان الکتریسیته نارساناست. پس خطر برق گرفتگی عملا برای شما مطرح نیست.
انبردست x را شما میتوانید در هر شرایطی استفاده کنید. این انبردست زنگ نمیزند؛ چون از فولاد ضد زنگ ساخته شده است. با یک بار استفاده از این انبردست شاید از آن به بعد یار و همراه همیشگی شما در کارهای فنی خواهد شد. با این انبردست به راحتی میتوانید انواع سیمهای برق را نیز لخت کنید. مطمئن باشید هیچوقت در خطر برق گرفتگی نیستید. زیرا دستههای این انبردست برق را عبور نمیدهد.
هر دو متن تقریبا یک مفهوم را میرسانند. اما فهم متن دوم بسیار سادهتر است. باز هم اینجا اهمیت موضوع بند اول (مخاطب شناسی) خودنمایی میکند. ساده بنویسیم! از اینکه شاید احمق به نظر بیاییم، نترسیم! بیایید زندگی را برای مردم سخت نکنیم. سادگی، سادگی و سادگی!
۴-گوشه محتوایی خاصی در نظر بگیرید! تخصصی عمل کنید.
جو پولیتزی استاد بازاریابی محتوایی در کتاب “بازاریابی محتوایی” خود مفهوم گوشه محتوایی (content niche) را مطرح میکند. گوشه محتوایی یعنی در نظر گرفتن یک گوشه دنج از بخشی از یک صنعت بزرگ که در آن رقابت خونینی در جریان است اما شما به دور از هیاهو، محتوای کاملا تخصصی و عالی برای مخاطبان مشخصی که خود تعیین کردهاید، تولید میکنید.
این دو تیتر برای یک پست وبلاگی را مقایسه کنید.
راهنمای کامل نوشتن یک پست وبلاگی جذاب
راهنمای کامل نوشتن پست وبلاگی برای وبسایتهای شرکتی و صنعتی
حال براساس مطالب بالا باید بدانیم که تیتر دوم بسیار بهتر از تیتر اول است. با انتخاب تیتر و موضوع اول، شما با یک موضوع عمومی مواجه هستید و تا بیشتر از حدی نمیتوانید روی موضوع عمیق شوید. اما با تخصصی شدن موضوع، شما میتوانید روی موضوع تمرکز کرده و محتواهای عالی داشته باشید.
محتوایی که تخصصی نباشد، هیچ وقت محتوای عالی نخواهد بود.
بدین ترتیب محتوای آماده شده بسیار کیفیت بالاتری خواهد داشت و هم رتبه بهتری در موتورهای جستجو خواهید داشت. چرا؟ چون رقابت کمتری روی کلمات کلیدی دم بلند وجود دارد. نمیخواهم از استراتژی سئو حرف بزنم چون حیطه گستردهای است. اما وقتی در کلمات کلیدی دم بلند، رتبه خوبی کسب میکنید، در واقع در حال پایه ریزی امپراتوری خود در کلمات کلیدی کوتاه و مهم هستید.
اگر در نتایج موتورهای جستجو حداقل در صفحه اول نباشید، عملا وجود خارجی ندارید!
۵-حس شوخ طبعی خود را بکار گیرید تا فضای محتوا را از حالت خشک و جدی خارج کنید.
تا حد امکان و بعضی اوقات در مورد مفاهیم صنعت خود کمی چاشنی طنز خود را بکار گیرید. قرار نیست بین محتواهای خود جک تعریف کنید. منظورم چیزی شبیه به این جمله است. لباس زیر x با دوام و ساخته شده از الیاف طبیعی بوده و مناسب برای پوستهای حساس است. البته شاید هم پوست کلفت باشید اما باز هم این لباس زیر کارتان را راه میاندازد! مطمئن باشید!
استفاده از شوخیهای زیرپوستی که هم حالت فکاهی نداشته باشد و مسخره بازی هم محسوب نشود، کمک میکند تا کمی از خسته کننده بودن محتوای تخصصی شما کاسته شود. پس دلیلی وجود ندارد که از خلاقیت خود برای جذابیت بیشتر محتوا استفاده نکنیم.
بازاریابی محتوایی یعنی کاری کنیم که مشتری با مطالعه محتوا، به تدریج اعتمادش به ما بیشتر شده و با ما همراه شود. در ادامه مسیر نیز، به تدریج تنها گزینه برای او خواهیم شد.
۶-برای توضیح مفاهیم پیچیده سعی کنید از مقایسه و آوردن مصداق و تمثیل استفاده کنید.
باید دقت کنید آیا در صنعتی کار میکنید که محتواهای آن کسل کنندهاند؟ مانند یک تولید کننده تی و جارو! یا اینکه صنعت شما پیچیده و گیج کننده است؟ مانند تولید کنندههای تجهیزات پزشکی! باید بین کسل کننده بودن و پیچیده بودن تمایز قایل شوید. اما شاید از دید مخاطب هردوی اینها کسل کننده به نظر برسند.
اگر شما در صنعتی کار میکنید که مفاهیم آن دشوار و گیج کننده هستند، باید روی استفاده از مقایسه و مثال عینی حساب باز کنید. شاید مخاطبان شما به طریقه کارکرد و مبنای علمی طراحی دستگاه شما کاری نداشته باشند. اما قطعا نتیجه و خروجی محصول شما برایشان مهم خواهد بود.
اگر بازاریاب تجهیزات پزشکی باشید، قطعا حرفی که زدم را درک خواهید کرد. یک پزشک کاری با تراشههای استفاده شده در داخل دستگاه سنجش تراکم استخوان ندارد. او فقط از محصول شما تصاویر اسکن و نتایج دقیق تراکم استخوان را میخواهد. پس در ارائه محتوا در مورد محصولات پیچیده حتما محصول را از دید مشتری و ارزشهایی که ایجاد میکند ببینیم قطعا موفقتر خواهیم بود.

مردم مفاهیم انتزاعی را بسیار سخت درک میکنند. چه تحصیل کرده باشند یا نه. مفاهیم عینی را پاستیل در نظر بگیرید. در حالی که مفاهیم انتزاعی همانند کرفس میمانند؛ افراد بسیار اندکی آنها را دوست دارند. پس برای معرفی یک محصول پیچیده، روی کارکرد و مبنای علمی آن تمرکز نکنید. بلکه روی نتایجی که ارائه میدهد دقت کنید.
مهمترین چیز برای مشتریان، خودشان هستند. آنها عاشق چشم و ابروی شما نیستند. بلکه برای حل مشکل خود به شما مراجعه کردهاند.
مثالی برای استفاده از مفاهیم و مصداقهای عینی:
وبلاگ نویسی مثل ورزش کردن میمونه؛ شما باید به طور مداوم تمرین کنید تا نتایج به تدریج پدیدار شوند.
۶-ایجاز و خلاصه نویسی را در دستور کار قرار دهید.
مردم برای مطالعه محتوای محصولاتی که کسل کننده یا بیش از حد صنعتی و زمخت باشند، کمتر علاقه نشان میدهند. پس باید محتواهای خود را علاوه بر ساده سازی، خلاصه سازی کنید. الزامات سئو میگوید محتواهای طولانی بنویسید؟ اشکالی ندارد مقاله طولانی بنویسید. اما همان مقاله طولانی را هم زیر تیغ جراحی ببرید و قتل کلمات را شروع کنید.
شاید شما هم مانند تمام نویسندگان محتوا، دشوار باشد تا کلماتی که با دشواری آنها را از ذهن مبارک خود تراوش نمودید به قتل برسانید. اما شما قطعا مجبور هستید این کار را بکنید. چه بخواهید چه نخواهید باید محتوای شما در کمترین و سادهترین حالت ممکن باشد. دامنه دقیق تعداد کلمات مناسب پس از مدتی با پایش آماری محتواها، معلوم خواهد شد.

پس برای تعیین تعداد کلمات برای یک مقاله یا صفحه محصول مناسب، هیچ قانون خاصی وجود ندارد. شما اولین قدم را بردارید و نیازمندیهای خود را در طول مسیر برطرف کنید.
موضوع ایجاز محتوایی امروزه با گسترش سهم بازدید کننده موبایلی نسبت به دسکتاپ (یا کامپیوتر شخصی)، اهمیت بسیار بیشتری یافته است. سهم ترافیک موبایلی در اغلب وبسایتهای اینترنتی بیش از۶۰% است. میدانیم که بازدید کننده موبایلی حوصله بسیار کمتری برای مطالعه محتوای طولانی دارد. از اینجا به بعد را خودتان قضاوت کنید.
۷-کمی به ذهن و چشم بازدید کننده و خواننده رحم کنید!
حتما با وبسایتهایی روبرو شدهاید که محتوای آنها از جملات طولانی، نامفهوم و پاراگرافهای طولانی و بودن هیچگونه صوت،تصویر یا ویدئو تشکیل شدهاند. من شک دارم که اینگونه وبسایتها دارای استراتژی بازاریابی محتوایی باشند. آیا شما هم در این شرایط، مانند من احساس تهوع میکنید؟؟ خب شما کاملا حق دارید.

انگار گلوی مخاطب را گرفتهایم و به زور میخواهیم محتوای نچسب خود را در چشمانش فرو کنیم! اما این رسمش نیست. سعی کنید جملاتی بنویسید که کوتاهتر از ۲۰ کلمه باشند. پاراگرافها کمتر از ۵ سطر باشند و از هم کمی فاصله داشته باشند. این فاصلههای خالی بین پاراگرافها، باعث میشوند ذهن و چشم مخاطب کمی استراحت کند.
۸-علائم نگارشی را جدی بگیریم.
در اغلب اوقات میبینیم نویسندگان محتوا، “را” مفعولی را در محل مناسب قرار نمیدهند. مانند: ما این محصول با تمام ویژگیهای منحصر به فرد و استانداردهای روز دنیا را تولید میکنیم. حال اینجا را ببینید: ما این محصول را با تمام ویژگیهای منحصر به فرد و استانداردهای روز دنیا تولید میکنیم. کدام جمله درست است؟؟
در بسیاری موارد در هنگام مطالعه محتوا به دلیل عدم استفاده از علائم نگارشی سجاوندی، مفهوم محتوا کژتابی دارد. مثلا محل قرار گیری صحیح ویرگول و نقطه ویرگول از مهمترین نکات در این زمینه است.
در برخی موارد هم ممکن است یک کلمه چند تلفظ داشته باشد و هر تلفظ معنی متفاوتی بدهد. درک میکنم که اغلب شما از درس عربی خاطرات خوبی ندارید. اما لطفا در این گونه موارد علامت گذاری نحوی را جدی بگیرید. یعنی همان فتحه، کسره و ضمه را میگویم.
یا مثال دیگر آن استفاده بیش از حد از حروف اضافه مانند “که” است. برای مصرف راحتتر محتوا و هضم آن توسط بازدید کننده، راهکارهایی مانند استفاده از محتواهای لیستی و بخش بندی متن با تیترهای بولد شده و استفاده از تصاویر مرتبط میتوانند مفید باشد. استفاده بی مورد از حروف اضافه مطالعه و مصرف محتوا را مشکل میکند. به خوردن کاکتوس به جای هلو میماند!
بخش بندی محتوا باعث میشود تا خواننده بتواند محتوا را به قطعات کوچکتر تقسیم کرده و راحتتر مفهوم را درک کند.
واقعا خواننده گناه دارد! کمی به راحتی او احترام بگذاریم.
۹-از تصاویر بیشتر استفاده کنید
هرجایی توانستید از اینفوگرافیها و عکس نوشتهها و نمودارها و عکسهای متحرک استفاده کنید. عکسها تکههای خوشمزهای از محتوا هستند که مخاطبان خیلی راحت و در نگاه اول آن را هضم میکنند. شاید بتوان چند صد کلمه و توصیف را در یک اینفوگرافی گنجانید. با این کار کیفیت و تسلط خود بر موضوع را به نمایش میگذارید.
امروزه در بازاریابی محتوا، همیشه هم بیشتر، بیشتر نیست. در بسیاری اوقات، کمتر بیشتر است. (مینیمالیسم محتوایی)
۱۰-فایل pdf مقالات بلند را به اشتراک بگذارید یا آنها را به صورت یک کتاب الکترونیک رایگان منتشر کنید.
همه ما به فایلهای دانلودی علاقه خاصی داریم. به همین دلیل توصیه میکنم مقالات بلند (بیش از ۸۰۰ کلمه) را تبدیل به فایل الکترونیک با فرمت pdf کنید و آن را در انتهای مقاله به اشتراک بگذارید. به این ترتیب درگیری مخاطب و ارتباط او با برند شما حفظ خواهد شد. این کاری است که خودم هنوز انجام ندادهام. اما به زودی اقدام خواهم کرد.
راهکار دیگر، یک کاسه کردن چند پست وبلاگی و رنگ آمیزی مناسب آن است. یعنی یک کتاب الکترونیک بسازید.نوشتن یک کتاب الکترونیک در زمینه کاری خودتان و انتشار آن به طور رایگان، بزرگترین لطفی است که میتوانید به خود بکنید. انتشار یک کتاب الکترونیک تخصصی در صنعت و زمینه کاری خودتان میتواند شما را به عنوان یک متخصص در حوزه خودتان مطرح کند. این کتاب الکترونیک به دست اغلب افرادی که در صنعت و زمینه کاری شما فعال هستند، خواهد رسید. آنوقت به تدریج معجزه بزرگ رخ خواهد داد.

ساخت یک کتاب الکترونیک از مرحله یافتن موضوع مناسب، جمع آوری مطالب و نوشتن تا انتشار آن بسیار سخت و طاقت فرساست. اما به زحمتش میارزد. شما کتاب الکترونیکی مفیدی مینویسید و نویسنده آن را خودتان معرفی میکنید و در نهایت اطلاعات تماس و وبسایت خود را در داخل کتاب قرار میدهید.
اعتراف میکنم که کتاب الکترونیک اثرگذاری بسیار بیشتری در استراتژی بازاریابی محتوایی شما نسبت به سایر موارد این لیست دارد.
بگذارید در یک مطلب جداگانه در مورد ساخت کتاب الکترونیک حرف بزنیم. مطلب جذاب و به درد بخوری خواهد بود.
۱۱-با استفاده از بندهای ۱ و ۴ استراتژی سئو خود را تنظیم کنید.
در قسمت ۱ در مورد مخاطب شناسی گفتیم. و در قسمت ۴ هم در مورد گوشه محتوایی حرف زدیم و اینکه باید تخصصی و متمرکز عمل کنید. استراتژی سئو شما هم باید براساس همین موارد بنا شود. شما باید بررسی کنید تیپ اشخاصی که محتواهای شما را مصرف میکنند، چگونه هستند. به چه چیزی نیاز دارند. دغدغههای آنها چیست؛ و در چه زمینههایی نیاز به کمک تخصصی شما دارند.
همچنین باید زمینه تخصصی و گوشه محتوایی خود را پیدا کنید. باید از استراتژی اقیانوس آبی استفاده کنید و گوشه دنج تخصصی خود را یافته و در آنجا شروع به تولید محتواهای ناب کنید. بدین ترتیب شما اولین نفری خواهید بود که سرزمین مورد نظر را فتح کرده اید.
به جرات میتوان گفت در جهان بازاریابی محتوایی، اولین بودن کمی بهتر و راحتتر از بهترین بودن است.

شروع کنید و کلمات کلیدی گوشه محتوایی خود را استخراج کنید. باید بدانید که مردم قرار است چه کلماتی در موتورهای جستجو وارد کنند تا به شما برسند. به این کار تحقیق کلمات کلیدی میگویند.
اغلب استراتژیستها و بازاریابان محتوا روی افزایش ترافیک ورودی از گوگل تاکید دارند. اما من میگویم کیفیت این ورودیها بسیار مهمتر است. نرخ تبدیل بازدید کننده به مشتری بسیار اهمیت بیشتری نسبت به سایر موارد دارد.
در واقع بهتر است با توجه به کلمات کلیدی مشخص و دم بلند، محتواها را برای موتورهای جستجو بهینه کنیم (سئو کنیم) تا ترافیک غیر مرتبط نگیریم. به این ترتیب فقط افرادی وارد وبسایت ما میشوند که مشتاق تهیه و خرید محصولات و دریافت خدمات ما هستند. اینها دقیقا مفاهیم بازاریابی درونگرا هستند که روشهای بازاریابی محتوایی بر مبنای آن پایه گذاری شدهاند.
۱۰۰ بازدید کننده مشتاق بسیار بهتر از ۱۰۰ هزار بازدید کننده سرگردان است.
۱۲- محتواهای قدیمی خود را به روز کنید تا کدخدا (گوگل) با شما دوست شود!
اوایل شروع یک وبسایت، سرمان را پایین میاندازیم و روی نوشتن تعداد محتواهای بیشتر تمرکز میکنیم. اما طولی نمیکشد که با مراجعه به محتواهای قدیمی احساس میکنیم همه چیز از مد افتاده است! انگار عکسها به روز نیستند و محصولات قدیمی ما را نشان میدهند. اطلاعات محصول، به روز نیستند. یا اینکه نوشتار محتوا نچسب است.
اینها نشانههای قدیمی شدن محتواست. نشانه این است که یا زمان زیادی از انتشار آن محتوا میگذرد یا اینکه در این مدت استراتژی محتوای شما تغییر کرده است. و یا هردو!!
به هر حال باید برنامهای بچینید تا محتواهای قدیمی را از هر نظر به روز کنید. اگر محتواهای زیادی دارید شاید نتوانید تمام وقت روی آن وقت بگذارید. استخدام نیروی جدید نیز هزینههای بیشتری به سازمان شما وارد میکند. اما راه حل بهتری وجود دارد. باید برنامهای بچینید که با گذشت x ماه از انتشار هر محتوا، آن را به روز رسانی کنید.
اما نکته اینکه برای صنایع مختلف مقدار x تفاوت دارد. مثلا صنایعی که سریع تغییر میکنند مانند صنایع مرتبط با تکنولوژی، شاید نیاز باشد هر ۶ ماه به روز شوند. اما برای کسب و کارهایی مانند وکالت یا تولید قطعات صنعتی خاص، شاید بهتر باشد زمانی بیش از آن در نظر بگیریم.

خزندههای موتورهای جستجو خیلی زود تغییرات و به روز رسانی محتوای قدیمی شما را درک میکنند و برای آن بسیار ارزش قائل میشوند. اطمینان داشته باشید که اگر این تغییرات، در جهت بهبود کیفی محتوا باشد، رتبه شما در موتورهای جستجو را بهبود خواهد داد.
۱۳-شاخصهای عملکردی دقیق و واقع بینانه برای سنجش موفقیت محتوای خود در نظر بگیرید.
محتوایی که براساس معیارهای از پیش تعیین شده سنجش نشود انگار دیواری است که تا ثریا کج میرود. محتوا بعد از نوشته شدن و انتشار نباید به حال خود رها شود. باید اثر گذاری آن بر روی مخاطب و نرخ تبدیل، سنجیده شود. شاخصهای عملکردی محتوا چند دسته هستند.
آنها یا شاخص مصرف محتوا هستند؛ مانند تعداد بازدیدها از مقاله یا ویدئوی خاصی. یا در رده شاخصهای درگیری ذهنی مخاطب با محتوا هستند؛ مانند ماندگاری بازدید کننده در یک صفحه مشخص و میانگین زمان آن به دقیقه! یا اینکه از جنس سرنخ و مشتری راغب هستند. یعنی بازدید کنندهای که در لایهای عمیقتر با ما تعامل دارد و احتمال زیاد از محصول یا خدمات ما استفاده خواهد کرد.
در بین این شاخصها هرکدام طبعا اهمیت خاص خودشان را دارند و به درد مرحلهی خاصی از فرآیند بازاریابی محتوایی میخورند. اما واضح است که برای صاحبان کسب و کار، تبدیل بازدید کننده به مشتری نهایی و ایجاد سرنخ، شاخص بسیار مهمتری است.
با نتایج و آمارهای بدست آمده و تحلیل دقیق آنها میتوانیم مسیر بازاریابی محتوایی خود را تصحیح کنیم و راحتتر و دقیقتر به هدفمان که همانا فروش بیشتر و مشتریان خوشحالتر است برسیم.
۱۴-ارجاع دادن را فراموش نکنید.
دزدی شاخ و دُم ندارد. دزدی یک متن محتوای حتی یک جملهای از یک منبع غیر از خودتان بدون ارجاع دادن هم دزدی به شمار میآید؛ و از نظر من بدترین نوع دزدی.
از ارجاع دادن حتی به سایتهای رقیب نیز نترسید. با این کار اعتبار بیشتری در پیش مشتریان به دست میآورید. دشمن دم دست شما و در خانه شما باشد خیالتان راحتتر خواهد بود.

اما ارجاع دادن به منابع مورد استفاده در محتوایی که نوشتهایم، چه فایدهای برای ما دارد؟
اول
ما ثابت میکنیم که دزد نیستیم و شرافتمندانه کار و تلاش میکنیم. به همین دلیل داروغه (گوگل) نیز با ما دوست خواهد بود.
دوم
به موتورهای جستجو کمک میکنیم بفهمند ما چه تخصصی داریم و در چه زمینهای فعالیت میکنیم. این باعث رتبه گرفتن سریعتر و بهتر ما در موتورهای جستجو مانند گوگل خواهد شد.
سوم
اعتبار یک متن به اعتبار ارجاعات آن است. ما با گفتن اینکه برای نوشتن این محتوا از چه منابعی کمک گرفتهایم، احمق به نظر نمیآییم. بلکه باعث میشود مشتری ما را به عنوان متخصص حوزه خودمان بشناسد.
چهارم
چهارم هم اینکه شما خودتان را به جای صاحب منبع و اثر بگذارید. حاضرید تلاشها و شب بیداریهای شما را بگیرند و در یک چشم به هم زدن به نام خودشان جا بزنند و تازه از این راه پول هم در بیاورند؟!
۱۵-و در آخر
اگر تا به اینجای متن را مطالعه کردهاید به شما تبریک میگویم. شما قطعا به دنبال یادگیری این موضوع بودهاید. اگر کسب و کار صنعتی یا تولیدی یا خدماتی دارید یا در چنین کسب و کارهایی شاغل هستید و فکر میکنید زمینه کاری شما همانند گردشگری یا مواد غذایی برای استراتژی بازاریابی محتوایی جذاب نیست، اشتباه میکنید.
هم اکنون در ایران، بازاریابی محتوایی برای چنین کسب و کارهایی یک فرصت طلایی دارد. چرا؟ چون کمتر کسی در چنین صنایعی وبسایت و سیستم بازاریابی محتوایی قوی دارند. یعنی یک اقیانوس کاملا آبی و تقریبا خالی از هرگونه رقیب تازه نفس در میدان.
این محتوا به تدریج به روز خواهد شد. شاید حجم آن بیشتر شود یا شاید هم کمتر. شاید توضیحات ویدئویی یا صوتی به اضافه شود و یا شاید به یک کتاب الکترونیک با غنای مطالب بیشتر تبدیل شود.
انتشار: ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
بازنشر و به روز رسانی ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
منابع
این محتوا با تداعیهایی از منابع زیر تهیه شده است.
کتاب استراتژی محتوا برای وب- اثر کریستینا هالورسن
کتاب بازاریابی محتوایی- اثر جو پولیتزی
ممنون از مطلب جامع و کاملتون
موفق باشید 🙂
خواهش میکنم آقای علیخانی گرامی. تصمیم بر این شد که از این بعد فقط پستهایی که به درد بازدید کنندگان بخورند و دردی از آنها دوا کنند منتشر کنم. پس منتظر پستهای جامع و کامل باشید.
پایدار باشید.
یعقوب دلیجه.