پیش نوشت
توسعه مهارتها و کسب دانش، یکی از مهمترین دغدغههای انسانهای اثربخش و کارآمد است. به یقین میتوان گفت که مطالعه کتاب، ارزانترین، اثربخشترین و حتی آسانترین راه یادگیری عمیق هر نوع مهارت و دانشی است. البته از یاد نبریم برخی از مهارتها هم هستند که برای تسلط و یادگیری آنها، کمتر به مطالعه کتاب نیاز پیدا میکنید. اغلب این نوع مهارتها از نوع تسلط بر ابزارها هستند. مانند استفاده از نرم افزارهای طراحی، مدیریت پروژه و…
نکته دیگری که باید به آن دقت کنیم، انتخاب کتابهای مفید و ارزشمند است. تعریف من از کتاب ارزشمند، کتابهایی هستند که بتوانیم آنها را چندین بار بخوانیم. کتابهایی که با هر بار مطالعه آنها، مرزهای مهارت و دانش ما کمی گسترش پیدا کند. چنین کتابهایی ارزش آن را دارند که با عمق زیادی دست به مطالعه بزنیم.
در نهایت این مطلب را برای تشویق به مطالعه ننوشتهام. بلکه این مطلب برای کسانی است که عادت مطالعه در متن زندگیشان حضور فعال دارد. اما دوست دارند نتیجه بهتری از فرآیند یادگیری با محوریت مطالعه کتاب بگیرند. همچنین لازم به تاکید است با اینکه از یک مدل اکادمیک برای افزایش اثربخشی مطالعهام استفاده میکنم، اما مصداقها و مثالهایی که به اشتراک گذاشتهام، صرفا تجربه من در مطالعه بیش از ۲۰۰ کتاب غیر داستانی است و پشتوانه علمی و اکادمیک ندارد.

گامهای یادگیری براساس مدل بلوم و تعمیم آن به فرآیند یادگیری از طریق مطالعه کتاب
بنجامین بلوم یکی از دانشمندان شناخته شده در حوزه روانشناسی تربیتی است و مدل بلوم نیز مدلی برای توصیف دقیق مراحل آموزش و یادگیری است. بد نیست هنگام یادگیری دانش یا مهارتی از طریق مطالعه کتاب، گوشه چشمی به مراحل و گامهای شش گانه مدل بلوم داشته باشیم.
۱٫به یاد سپاری و به خاطر سپردن
اولین سطح یادگیری مفاهیم در حین مطالعه، حفظ کردن و به یاد سپردن است. البته براساس تجربه، از بر کردن تمامی متن کتاب اصلا منطقی و عملی نیست. بلکه به یاد سپاری تقسیم بندیها، طبقه بندیها، تعاریف، کلید واژهها و عبارتهای خاص، مدلها و روندها، اسامی افراد مهم، در اولین سطح از یادگیری مدنظر است. به این ترتیب فردی که خود را متخصص استراتژی کسب و کار معرفی میکند، باید تقسیم بندی انواع استراتژیها را بشناسد، تعاریفی مانند مزیت رقابتی را بداند، مکاتب استراتژی را بشناسد و به یاد آورد، دانشمندان و کتابهای مطرح حوزه را کاملا بشناسد.
تکنیکها و تجربهها
شاید استفاده از واژهنامههای تخصصی یکی از ابزارهای تسلط به این سطح از یادگیری باشد. همچنین یکی از تکنیکهایی که میتواند در تسلط به این سطح از یادگیری کمک کند، مطالعه چندباره و مرور کتابهای مرتبط است.
رونویسی از مفاهیم، یکی از ابزارهای موثر در به یاد سپاری مفاهیم، تعاریف و اسامی است. میتوانید با رونویسی مفاهیم مهم در هنگام مطالعه، علاوه بر ثبت مفاهیم در حافظه، با درگیری چند حسی و نوشتن با دست، به آموختهها بعد بدهید و آنها را از حالت انتزاعی کمی خارجی کنید.
۲٫درک و فهمیدن مطالب
دومین سطح از یادگیری عمیق با استفاده از مطالعه کتاب، فهمیدن و درک کردن است. ما وقتی مفاهیم جدید را در هنگام مطالعه کتاب، درک میکنیم که در ابتدا بتوانیم آن را با آموختههای قبلی مرتبط کنیم. سپس بتوانیم مفاهیم را با زبان و ادبیات خودمان توضیح دهیم و ارتباط بین مفاهیم را همانند یک پازل به همدیگر متصل کنیم و بتوانیم طرح کلی را استخراج کنیم. در نهایت هم بتوانیم مفاهیم را به موضوعات مشابه تعمیم دهیم. مثلا وقتی مفهوم رقابت را در سطح استراتژی کسب و کار از بر کردیم، بتوانیم آن را به زبان ساده توضیح دهیم و با آموختههای قبلیمان ربط دهیم و در نهایت بتوانیم مفاهیم رقابت کسب و کارها را به رقابت بین افراد ترجمه و تعمیم دهیم.
تکنیکها و تجربههایی برای مطالعه کتاب
یکی از ابزارهای مهم در فهم و درک مفاهیم، رسم نودارهای مفهومی و نقشههای ذهنی است. مانند چارت ارتباط نقشها در یک سریال راز آلود که آناتومی سریال را در یک طرح جامع ارائه داده و به فهم دقیق قصه کمک میکند. تجربهای که در مشاهده سریال Dark داشتم!
همچنین توضیح و تفسیر مفاهیم، ضبط صدایمان و شنیدن دوباره و چند باره آن، علاوه بر کمک به مرحله اول یادگیری، به مرحله فهم مطالب نیز کمک شایانی میکند. چرا که حس شنوایی را هم درگیر میکند و مانند رونویسی، به مفاهیم و محفوظات، بعد دیگری میافزاید. نمونه دیگری مشابه این تکنیک، توضیح و تفسیر مفاهیم در کنار یک دوست یا همکار است.
۳٫آموختهها را در عمل پیاده کنید
در مرحله اول و دوم از مراحل یادگیری، در حال آموختن ابزارها و روشها بودهایم. اما در مرحله سوم با سطحی فراتر سروکار داریم. در این مرحله با یک مشکل روبرو میشویم و باید سعی کنیم مشکل را به مساله تبدیل کنیم. حالا برای حل مسئله از بین ابزارها و مفاهیم مختلفی که در مراحل قبل آموختیم، ابزار مناسب برای حل مساله را انتخاب کنیم و در یک شرایط کاملا عملی به حل مساله بپردازیم.
قبل از شروع این مرحله، مطالعه کتاب پایان یافته است و اکنون در مرحلهای هستیم که با مساله واقعی رخ به رخ شدهایم.
پس ممکن است دوباره به یک یا چند کتاب و منابع دیگر مراجعه کنیم و سبدی از ابزارها برای تفسیر، گزینه سازی، تصمیم گیری و حل مساله بپردازیم.
تکنیکها و تجربهها
یکی از تکنیکهای مهم برای طی کردن این مرحله، شرکت در دوره کارآموزی و شرکت در کارگاههای آموزشی مربوطه است. همچنین انتظار میرود در مرحله پیاده سازی و کاربردی کردن آموختهها به مهارت حل مساله و تصمیم گیری هم نیاز پیدا کنیم.
۴٫تجزیه تحلیل مفاهیم، موضوعات، استدلال و سیستم
تجزیه تحلیل سطحی فراتر از سطوح به یاد سپاری، درک مطلب و کاربردی کردن آموختهها است. فردی که در حوزه خاصی به این مرحله رسید باید بتواند استدلالها، موضوعات و مفاهیم را به چند دسته یا بخش تقسیم کند و ارتباط هر بخش را با سیر بخشها درک کند. مثلا یک مدیر منابع انسانی در جلسه مصاحبه با یک کاندیدای شغلی، اگر بتواند ارزشها، آرزوها، اهداف و مفروضات طرف مقابل را از هم تفکیک کند، پس از سطح تجزیه تحلیل دانش منابع انسانی بهره مند است.
پس تحلیلگر در یک حوزه تخصصی، کسی است که از سطوح حفظ کردن، درک کردن و به کار بردن آموختهها فراتر رفته است. همچنین معمولا در این مرحله با مطالعه هر منبع جدیدی، احساس میکنیم که بیش از ۹۵ درصد مفاهیم برایمان آشنا و تکراری است.
بدیهی است که رسیدن به این سطح ممکن نیست مگر با طی کردن موفقیت آمیز مراحل قبلی و عین حال، بهره بردن از مهارت تفکر نقادانه.
۵٫سطح ارزیابی و قضاوت
سطح ارزیابی و قضاوت سطحی است که میتوانیم ادعا کنیم در یک حوزه محدود و مشخص، کارشناس شدهایم. وقتی در یک حوزه مطالعاتی به سطح ارزیابی و قضاوت میرسید، باید بتوانید تعارضات موجود در گفتهها و نوشتههای مربوط به حوزه تخصصی خودتان را تشخیص دهید. در هنگام مطالعه یک مقاله یا کتاب جدید در حوزه خودتان باید بتوانید تشخیص دهید که کدام نظرات و ایدهها ریشهدار هستند و کدام یک پایه و اساس سستتری دارند. یا اینکه باید بتوانید قدرت و کارآمدی آثار و ایدهها و نظرات را قضاوت کرده، نقاط قوت و ضعفشان را بیان کرده و بتوانید آنها را طبقه بندی کنید.
وقتی به چنین سطحی از یادگیری و تخصص دست مییابید، توانایی مقایسه افکار، دیدگاههای متفکران و آثار آنها را خواهید داشت.
۶٫توانایی ترکیب و خلق
نمیدانم میتوانیم سطح ۵ و ۶ را تقدم و تاخر دهیم یا خیر. اما به هرحال کسی که به سطح ترکیب و خلق میرسد، توانایی گسترش مرزهای دانش تخصصی خود را خواهد داشت. میتوانیم انتظار داشته باشیم که در هر حوزه تخصصی، افراد بسیار محدودی به دو مرحله آخر میرسند.
مهمترین نشانه برای اینکه بفهمیم شخصی به این مرحله از تخصص دست یافته است، ارائه ایدهها، نظرات، مدلها، آثاری (کتاب و مقاله) است که از جنبههای مختلف، جدید هستند و با آرای گذشته تفاوت دارند اما بر روی شانه و اساس آرای قبلی ساخته شدهاند.
نکات تکمیلی
اغلب دورهها و پکیجهای آموزشی، از سطح ۱ و ۲ فراتر نمیروند.
یک متخصص استراتژی کسب و کار باید حداقل تا سطح ۴ یعنی توانایی تجزیه و تحلیل پیش برود.
دورههای آموزش دانشگاهی اغلب برای راهبری دانشجویان تا انتهای سطح ۲ طراحی شدهاند.
یکی از مهمترین اهداف برگزاری کارگاههای آموزشی، رساندن دانش پذیران به سطح کاربردی کردن آموختهها است.
مشاوران و مربیان معمولا باید از نظر تخصصی تا سطح ۵ یا همان سطح “ارزیابی و قضاوت” پیش بروند.
نویسندگان و متفکران یک حوزه تخصصی اغلب هر شش مرحله را تا انتهای مرحله ترکیب و خلق پیش میروند.
ممکن است طی کردن مراحل شش گانه یادگیری برای همه افراد، گزینه منطقی و قابل دفاعی نباشد.
ما باید بسته به اینکه چه هدفی داریم باید دست به انتخاب آگاهانه بزنیم و سطوح یادگیری و اهداف آموزشی خودمان را قبل از آغاز مراحل یادگیری به شیوه شفافی مکتوب کنیم. چه اینکه اگر این کار نکنیم، مصداق بارزی از هدر رفت منابع بوده و چنین اقدامی از یک متفکر استراتژیک انتظار نمیرود.
منابع
برای دسترسی به آرا و نظرات بنجامین بلوم کلید واژه “Bloom’s Taxonomy” را جستجو کنید.
مشارکت کنید
یکی از مدلهای ذهنی متفکران استراتژیک، بهبود مستمر است. شما برای بهبود این تکنیک چه پیشنهاداتی دارید؟ از چه تکنیکهای دیگری برای مطالعه اثربخش استفاده میکنید؟ منتظر دیدگاههای شما هستم.
[…] راهنمای تجربی مطالعه اثربخش […]