شناخت افراد در شرایط مختلف برای ما تعیین کننده بوده و بر تصمیمات ما در قبال آن افراد تاثیر میگذارد. حرفهای زیادی درباره شخصیت شناسی گفته شده و کتابهای زیادی در آن زمینه نوشته شده. اما در این مطلب میخواهم از تجربه شخصیام حرف بزنم. در فضای کار و زندگی، اغلب افرادی که پرسشهای هدفمندی داشتهاند، افراد موثرتر و مفیدتری در زندگی و عملکرد سازمانی داشتهاند.
هنوز دلیل دقیقی برایش ندارم. اما این را میدانم که پاسخها، اغلب در دسترس همه قرار دارند. این پرسشهای هدفمند هستند که توسط هرکسی مطرح نمیشود. باید ابتدا پرسشی باشد تا به جستجوی پاسخ بگردیم. پس پرسشها، راهنمای عمل و روشن کننده راه هم هستند.
پس میتوانیم درک کنیم که چرایی، مقدم بر چگونگی است. آدمی وقتی پرسش چرایی را پاسخ دهد، هیچ پرسش چگونهای نیست که نتواند پاسخ دهد. این ویژگی، شاخص خوبی را برای سنجش افراد در افق بلند مدت به دست میهد. آنها که پرسشهای هدفمند مطرح میکنند، همانند رهبران و تصمیم گیران بزرگ هستند. اما کسانی که به دنبال پاسخ میگردند، سربازان گروه اول هستند.
وقتی چرایی داشته باشیم، هیچ چگونهای جلودارمان نخواهد بود.
[…] پرسشها مهمتر از پاسخها هستند […]