جام ملتهای اروپای ۲۰۲۰ که به دلیل شیوع ویروس کرونا به ۲۰۲۱ موکول شده بود، چند روزی هست که به اتمام رسیده. ایتالیا برای چهارمین بار به فینال رسید و حریف انگلیسی شد که برای اولین بار به فینال راه یافته بود. در ضربات پنالتی اما این آتزوریها بودند که پختهتر عمل کردند و سه شیرها نیز برخلاف شوق عجیبی که برای قهرمانی داشتند، زانو زدند.
این بازیها در حالی انجام میشد که عاشقان فوتبال مدتها بود منتظر یک رقابت جذاب فوتبالی بودند تا بتوانند لحظاتی را به دور از اخبار تلخ این روزها، در هیجان و لذت فوتبال غرق شوند. هنوز هم در فوتبال دوستان در محافل خود، بازیها و عملکرد بازیکنان را تحلیل و تفسیر میکنند.
حمیدرضا صدر-کسی که فوتبال تارو پود زندگیاش بود
اما تحلیلگری فوتبال برایمان فرد خاصی را تداعی میکند. آدمی از جنس روایت و قصه. یک عاشق ناب فوتبال. کسی که با بیان شیوا و شیرینش، در صفحه تلویزیون، مجله و در مطالب اینترنتی فوتبالی، دلبری میکرد. با کلمات جوری بازی میکرد که رونالدینیو با توپ.
حمیدرضا صدر، نویسنده، منتقد سینما، تحلیلگر و مفسر فوتبال پس از یک دوره مبارزه با بیماری سرطان، ۲۵ تیرماه ۱۴۰۰ بعد از اتمام جام ملتهای اروپا دار فانی را وداع گفت. همان کسی که مرا به فوتبال علاقمند کرد و شاید خیلیهای دیگر را. قبل از ایشان، فوتبال را چیزی جز دویدن بیحاصل ۲۲ نفر به دنبال یک توپ نمیدیدم. مقارن کردن تاریخ وفات این نویسنده خوش ذوق با یک رویداد فوتبالی، رویهای است که خود ایشان داشتند.
آنقدر شیفته فوتبال بود که حتی تاریخ رویدادهای مهم زندگیش را با رخدادهای مهم فوتبالی گره میزد. وقتی از او میپرسیدند: چه زمانی دیپلم گرفتید؟ میگفت کمی قبل از جام جهانی ۱۹۷۴؛ وقتی از او میپرسیدند چه زمانی پدرتان از دنیا رفت؟ میگفت کمی بعد از جام جهانی ۱۹۷۸؛ وقتی از او میپرسیدند چه زمانی ازدواج کردید؟ میگفت قبل از جام جهانی ۱۹۸۶ و … . او اینگونه عاشق فوتبال بود!
درباره مرگ
اتفاقا او درباره مرگ هم نوشته. همان موضوعی که ما آن را دستمایه نوشتن و یاد کردن از خودش کردیم.
گفته: “به مرگ فکر میکنی؛ به مردن؛ به عالم پس از جان باختن؛ به خاک شدن؛ به خاک؛ از مرگ نخواهی ترسید؛ ولی آرزو خواهی کرد وسط بازی جان ندهی؛ آرزو خواهی کرد وقتی تیمت ۲ بر صفر عقب افتاده است نمیری؛ آرزو خواهی کرد مرگ زمانی گریبانت را بچسبد که لیگ تمام شده باشد؛ بازی تمام شده باشد؛ سوت پایان را نواخته باشند؛ سوت نهایی را؛ سوت آخر را… “. آری؛ حمیدرضا صدر همه چیز را از منظر یک هوادار فوتبال میدید!
سرگذشت مختصر
متولد ۱۳۳۵ بود. نویسنده، منتقد سینما و مفسر فوتبال. لیسانس و فوق لیسانس خود را از دانشگاه تهران دریافت کرد و سپس برای اخذ مدرک دکتری وارد دانشگاه لیدز انگلستان شد. هرچند او یک منتقد سینما بود، اما بیشتر مردم تصویر او را از شبکه سوم سیما در برنامههای ورزشی دیدند تا شبکه چهار و برنامههای نقد فیلم! او مطالعات عمیقی در زمینه فوتبال و فوتبالیستها داشت. وقتی در یک برنامه تلوزیونی از فوتبال حرف میزد، همه را با بیان شیرینش پای تلوزیون میخکوب میکرد.
مطالعات وی در زمینه فوتبال به حدی بود که کتابهای متعددی در این زمینه به چاپ رساند. کتابهایی مانند پسری روی سکوها، نیمکت داغ (از حشمت مهاجرانی تا الکس فرگوسن و ژوزه مورینیو)، یونایتد نفرین شده، پیراهنهای همیشه و … از جمله کتابهای فوتبالی این نویسنده است. او علاوه بر فوتبال در زمینههای دیگر هم نوشت. کتابهایی مانند تو در قاهره خواهی مرد، در آمدی بر تاریخ سینمای ایران و … از این جملهاند.
فوتبال را امری متعالی میدانست
او نمونه کامل کسی بود که فوتبال را با تمام سلولهای بدنش زیست. سلولهایی که گاهی به حرف میآمدند و جنبههای احساسی و انسانی فوتبال را نمایان میکردند. زوایایی از فوتبال که برای اغلب افراد پوشیده بود. شنیدن این حرفها، طعمی از لذت ناب فوتبالی و هیجانی عجیب همانند احساس نشستن در صندلیهای اولدترافورد را داشت. همان صندلیهایی که بارها و بارها روی آنها نشسته و بازی تیم مورد علاقهاش یعنی منچستریونایتد را دیده بود.
فوتبال برای او امری متعالی بود. همان چیزی که روانشناسان و انسان شناسان، آن را دلیل پرشدن ورزشگاه میدانستند. چیزی از جنس خودشکوفایی و چیزی فراتر از نیازهای بیولوژیک.
امروز اما فقدان او طعمی به جز تلخی که به گس میزند و احساسی به جز سیخ شدن موهای تنمان ندارد.
هرچند امروز دکتر حمیدرضا صدر در بین ما نیست، اما کتابها و نوشتههایش در اختیار ما است و ما میتوانیم از قلم شورانگیز او بهرهها ببریم. به قول شاعر که میگوید:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند