فرصت طلبی هوشمندانه یکی از خرده مهارت‌های تفکر استراتژیک

در نوشته‌های قبلی، نگرش سیستمی (تفکر سیستمی) و عزم استراتژیک را از مدل پنج بخشی جین لیدکا در مورد تفکر استراتژیک را بررسی کردیم. حال به بخش سوم از این مدل پنج بخشی می‌رسیم.

هنر اولویت بندی در تفکر استراتژیک

جین لیدکا در مقاله خود با عنوان  “Strategic Thinking: Can it be Taught?” فرصت طلبی هوشمندانه را به عنوان سومین ستون تفکر استراتژیک مطرح می‌کند. وقتی با نگرش سیستمی و دانستن اثرات جانبی تصمیمات و اقدامات، هدف گذاری دقیق و استراتژی مشخصی را انتخاب کردیم، با استفاده از عزم استراتژیک، به صورت متمرکز به سمت هدف والا گام بر می‌داریم.

فرصت طلبی هوشمندانه چه نقشی در تفکر استراتژیک دارد؟

حال با استفاده از فرصت طلبی هوشمندانه می‌توانیم بستری برای زایش استراتژی‌های جدید یا تکمیل کننده استراتژی‌های کلان ایجاد کنیم. این ستون از تفکر استراتژیک یادآور دید افقی استراتژیست است که هنری مینتزبرگ به آن اشاره داشت و ادوارد دبونو هم آن را تفکر جانبی نام نهاده بود. ایده‌ها و بینش‌های ناشی از فرصت طلبی هوشمندانه، به استراتژیست کمک می‌کند تا علاوه بر شناخت عمیق‌تر محیط، امکان خلق استراتژی‌های جدید برای آینده را ایجاد کند. همچنین بتواند از فرصت‌های عبوری ایجاد شده در محیط، در صورتی که همراستا با استراتژی کلان و هدف والا باشند، نهایت استفاده را ببرد.

علاوه بر این، نباید انتظار داشته باشیم که استراتژی‌ها و هدف‌گذاری‌های کلان خروجی از فرآیند رسمی برنامه استراتژیک، بی‌نقص باشند. چنین برنامه‌ای حتی اگر کامل‌ترین برنامه استراتژیک باشد، باتوجه به ماهیت پویای محیط‌های درون و بیرون، قطعا نمی‌تواند به صورت ایستا تنظیم و جاری شود.

مدل تفکر استراتژیک جین لیدکا
ستونهای تفکر استراتژیک از دیدگاه جین لیدکا (+)

پس همواره برنامه‌های استراتژیک، در مرحله جاری‌سازی، تعریف پروژه و پیگیری اقدامات، هارمونی کامل را نخواهند داشت. پس فرصت طلبی هوشمندانه در اینجا به استراتژیست کمک می‌کند تا این چالش کمی تعدیل یابد و با کمک سایر ستون‌های تفکر استراتژیک (مانند اقدامات استراتژیک به هنگام) استراتژی‌های کلان سازمان به پیش رود.

در این زمینه استعاره جالبی وجود دارد

تصور کنید شما جهانگرد هستید و قصد دارید از شهر ری (قدیم) به سواحل بارسلونا بروید. نگرش سیستمی به شما کمک می‌کند برنامه ریزی مناسبی برای این سفر و انتخاب مسیر و توشه سفر داشته باشید. عزم استراتژیک کمک می‌کند تا همواره مقصد را در نظر داشته باشید و از هر اقدامی که شما را از مسیر خارج می‌کند، اجتناب کنید.

در نهایت فرصت طلبی هوشمندانه اجازه می‌دهد تا مقاصد مسافرتی دیگر و فرصت‌های تجاری را شناسایی کنید و در نهایت هیچ کسی شما را منع نمی‌کند که از جاذبه‌های طبیعی، فرهنگی و گردشگری مسیر سفر لذت نبرید. مثلا از غذاها و خوراکی‌های فرهنگ‌های مختلف بچشید و لذت ببرید.

پس انگار فرصت طلبی هوشمندانه به ما کمک می‌کند تا از مسیر رسیدن به هدف هم لذت ببریم و شادی و حس خوب را به بعد از رسیدن به هدف موکول نکنیم.

فرصت طلبی هوشمندانه یک ویژگی سازمانی است (به تمام پرسنل وابسته است)

جین لیدکا ویژگی فرصت طلبی هوشمندانه را محدود به استراتژیست‌ها نمی‌داند، بلکه آن را به تمام پرسنل و به ویژه پرسنل لایه‌های پایین‌تر سازمان و افرادی که در تعامل مستقیم با محیط خارج از مرزهای مجموعه هستند، می‌داند.

این گفته لیدکا ما را یاد استعاره سازمان به مانند یک سیستم زیستی (ارگانیزم زنده) می‌اندازد. در یک سیستم زیستی، مرز سیستم تعامل جالبی با بیرون سازمان دارد. هر عضو در راستای منافع کل سیستم گام بر می‌دارد. واکنش کل سیستم نیز به دریافت سیگنال‌های تهدید و فرصت (بیشتر تهدید) توسط بخش‌های نزدیک به مرز ارگانیزم، وابسته است. چنین تعامل و تبادل پیام ارگانیزم با محیط بیرون، ضامن بقا و رشد آن است.

ویژگی فرصت طلبی هوشمندانه می‌تواند سازمان را تا حدی به سیگنال‌های محیطی حساس کند و به حفظ موجودیت و رشد آن (در زمان حال) و در مسیر استراتژی‌های کلان کمک کند.

جین لیدکا به نقل از رابرت برگلمن می‌گوید (نقل به مضمون):

یکی از مهم‌ترین مزیت‌های هر سازمانی توانایی تطبیق با تغییرات محیطی است. چنین قابلیتی وابسته به تصمیمات مدیریتی در سطوح کلان مدیریتی نیست. بلکه سازمان به مانند یک موجود زنده در برابر فرصت‌ها و تهدیدهای بیرونی باید بتواند براساس جمع بندی نقاط قوت و ضعف خود واکنش نشان دهد.

سه پرسش کلیدی از سایمون سینک (دایره طلایی)

در نهایت جنبه دیگر فرصت طلبی هوشمندانه این است در هر لحظه از حرکت و تلاش‌مان به سمت استراتژی‌های کلان، به سه سوال فکر کنیم:

دایره طلایی سایمون سینک

۱٫اکنون و امروز چه زیرمجموعه از اهداف را باید دنبال کنم تا اهداف و استراتژی‌های کلان تقویت شوند؟
۲٫چرا باید هدف X را دنبال کنم؟ انجام این هدف چه تقدم و تاخری نسبت به سایر اهداف دارد؟
۳٫چگونه باید به این هدف دست یابم؟ گام‌های عملیاتی رسیدن به این هدف چیست؟

پس می‌توان یکی دیگر از خرده مهارت‌های زیر مجموعه تفکر استراتژیک را ترجمه اهداف به پروژه‌ها و گام‌های عملیاتی دانست. شاید بهتر باشد در یک مطلب جداگانه به این مهارت و تشریح ان بپردازیم.

دیدگاه ها

  1. Pingback: تفکر استراتژیک، چینش منابع و ساخت رودخانه‌ای از مزیت رقابتی - کایزون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *