زاویه دید خودتان را داشته باشید و بر روی آن پافشاری کنید؛

همه روزه در جهان افراد زیادی در یک زمینه تخصصی یا شغل مشخصی شروع به فعالیت می‌کنند. با تعداد آنها کاری نداریم اما می‌دانیم کم نیستند. هرکدام از آنها تا سطح مشخصی عمیق شده و شکوفا می‌شوند. اما اغلب آنها زود سیر می‌شوند و کار را ادامه نمی‌دهند.

افراد زیادی در زمینه های مختلف ادعای تخصص و صاحبنظر بودن دارند. اما عده بسیار کمی هستند که از زاویه دید مشخصی به مسائل و مشکلات حوزه نکاه کنند.

آلبرت انیشتین فیزیکدان پرآوازه می‌گوید: اگر به مسائل و مشکلات مان از همان زاویه دیدی که انها را ایجاد کردیم، نگاه کنیم، قادر به حل انها نخواهیم بود.

خطر تفکر قالبی و اثر آموزش و پرورش

بسیاری از افراد زاویه دید مشخصی را در مدرسه و دانشگاه فرامی‌گیرند و همان را در جایی که مشغول به کار شدند، پیاده می‌کنند. آنها این اصول را از کجا یاد گرفته‌اند؟ از استادها و معلم‌هایشان. اما باید بدانیم، روشهای یکسان برای انجام کارها، نتایج یکسان هم به بار می‌آورند. منطقی بودن و داشتن تفکر همگرا، تنظیمات کارخانه ماست. هنر این است که از زاویه دید دیگری به مسائل نکاه کنیم.

آن کسی که از سطح تفکر منطقی فراتر رفته باشد، به سطح جدیدی از بینش و آگاهی دست می‌یابد و دیگر نیازی به نسخه‌های آماده و دستورالعمل‌ها نخواهد داشت. بلکه به حالت و سطح درون‌زا می‌رسد. این فرد می‌تواند از سطوح مختلف به مسائل بنگرد و ذهن تحلیلگری دارد. چنین فردی وقتی به یک نظر و زاویه دید مدون و مشخصی می‌رسد، می‌تواند آن را ترویج و از آن دفاع کند.

در جامعه امروز اغلب افراد نمی‌توانند تعهد ۱۰۰ درصد به عقیده، نظر و زاویه دید خود داشته باشند. به این دلیل که آن را خودشان به دست نیاورده اند. بلکه دستورالعمل آن را همانند یک ماده مخدر تزریق کرده‌اند. این موضوع قدرت تفکر و تحلیل و نگاه از زاویه دید دیگر به مسائل را از افراد می‌گیرد.

از آن طرف هم کسانی که به هر قیمتی پای حرف خود می‌ایستند، ارزش و احترام بالایی کسب می‌کنند. زیرا آنها (به قول نسیم طالب) پوستشان در بازی است و تمام جوانب و مسئولیت کار را به عهده می‌گیرند و به قولی پایشان گیر است. نه اینکه بیرون گود ایست کنند و بگویند “لنگش کن”!

کسی که پوستش در بازی است، عزت و احترام زیادی کسب می‌کند.

اما در بازاریابی محتوایی و تولید محتوا چطور

در بازاریابی محتوایی و نوشتن محتوا هم باید همین گونه باشیم. باید طوری محتوا بنویسیم و زاویه دید خودمان را طوری در محتوا بازتاب دهیم که تمام مسئولیت آن را بپذیریم. مخاطبان دیگر از محتواهای آبدوغ خیاری خسته شده‌اند و محتوایی می‌خواهند که انسانی باشد. انسانی بودن محتوا یعنی اینکه از عکس‌های واقعی یا حداقل عکسی که خود نگارنده مونتاژ کرده استفاده کند، متن آن ماشینی نباشد و واقعا برای مخاطب نوشته باشد و نه برای خوش آمد موتورهای جستجو.

از کسانی که در ابتدای محتوا اظهار برائت می‌کنند، بترسیم. آنها در ابتدای بحث، هرگونه مسوولیتی را از خودشان سلب می‌کنند اما در همان مطلب هرچه دلشان خواست در زیر آن موضوع تخصصی اظهار فضل می‌کنند. کسی که در مورد یک موضوع نظر تخصصی می‌دهد، باید پای حرفش و نتایج آن بماند. البته حق اصلاح نظرات و زاویه دید برای تمام متخصصان محفوظ است و این نشانه رشد پیوسته آنهاست.

به عنوان یکی از مخاطبان مصرف کننده محتوا در فضای اینترنت، شخصیتی را که هرگز اشتباه نمی‌کند یا خود را در پوششی از کامل بودن ارائه می‌دهد، نمی‌پسندم. انتظار می‌رود اغلب مخاطبان نیز همین گونه فکر کنند.

از نگاه یک مخاطب، نویسنده همانند خودش باشد، اشتباه کند، یاد بگیرد و به اشتباه خود اعتراف کند و تبعاتش را بپذیرد، جایگاه قابل احترام‌تری نسبت به یک شخص همه چیز تمام و با یک رویکرد مکانیکی دارد.

انگار وبسایت چنین اشخاصی روح ندارد. انگار یک ربات آن را مدیریت می‌کند. اما وبسایت‌هایی که محتوای انسانی منتشر می‌کنند، جذابیت بیشتری دارند. انسانی‌تر هستند؛ روح و احساس دارند و انگار به جای یاد دادن چیزی از نگاه استاد به شاگرد، با شما بحث می‌کنند تا بتوانند شما را به سطح جدیدی برسانند. آیا چنین وبسایت‌هایی در فضای وب فارسی هم وجود دارند؟ بگذارید جستجو کنم و در پست بعدی، حداقل در مباحث تعالی شخصی و سازمانی و زمینه فعالیت بازاریابی دیجیتالف چنین سایت‌هایی را شناسایی کنم.

اما در سطح بین المللی وبلاگ ست گادین را می‌توان مصداق بارز چنین محتوایی دانست. او به الزامات و استانداردهای سئو و محتوا کاری ندارد. شاید غلط‌های ساختاری و بعضا تایپی در مطالبش مشاهده شود. اما مطالبی که منتشر می‌کند، روح و حس دارند. شاید به این خاطر باشد که به دل می‌نشینند.

جمع بندی و نتیجه گیری

وقتی زاویه دید خودتان را داشته باشید و در آن منحصر به فرد باشید، به تدریج اعتبار بالایی کسب خواهید کرد. برند شخصی شما حول ان عقیده شکل خواهد گرفت. البته باید دقت کنیم که نظرات مخالف را بتوانیم هضم کنیم و انعطاف کافی را هم داشته باشیم تا بتوانیم در صورت رسیدن به یک بینش جدید، حرف خودمان را عوض کنیم و زاویه دید خودمان را به سطح بالاتری برسانیم.

وقتی مطلبی از ته دل می‌جوشد، به دل مخاطب هم می‌نشیند. ما چه به عنوان مخاطب و چه به عنوان تولید کننده محتوا باید این موضوع را مدنظر قرار دهیم که متن شاید حس را کامل نتواند منتقل کند. اما محتواها می‌توانند روح و حس نویسنده را منتقل کنند. به طوری که مخاطب در هیچ جای دیگری این حس منحصر به فرد را تجربه نکند. وقتی حس به وسیله محتوا منتشر می‌شود، هیچ چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد.

شاید هم به همین دلیل باشد که چنین محتواهایی، اعتبار و اعتماد ایجاد می‌کند. بین مخاطب و سایت. و آیا بازاریابی محتوایی و دیجیتال مارکتینگ هدف والاتری جز این دارد؟

توضیح در مورد عکس ابتدای مطلب

تصویر، مربوط به پل ورسک یکی از عجیب‌ترین سازه‌های مهندسی است. این پل در سال ۱۳۱۵ به بهره برداری رسید. این پل را مهندسی به نام لادیسلاوس فون رابسویچ طراحی کرده است. سازنده پل ورسک و آنچه در هنگام بهره برداری این پل توسط رضاخان، بر او گذشت، برایم نماد پوست در بازی و پذیرفتن تمام عواقب تصمیمات و مسئولیت پذیری تمام و کمال است.

لادیسلاوس فون رابسویچ مهندس طراح پل ورسک

البته کاری ندارم که داستان قرار دادن مهندس طراح در زیر پل به هنگام بهره برداری این پل، حقیقت دارد یا نه. اما اگر هم چنین اتفاقی نیفتاده باشد، باز هم این مهندس برایم نماد مسوولیت پذیری و رفتار حرفه‌ای مهندسی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *