همه ما، ناچیز بودن سرانه مطالعه در کشورمان را منشا بسیاری از مشکلات علمی، فرهنگی و عامل عقب ماندگی از جوامع پیشرفته میدانیم. اما به آن سر ماجرا هیچوقت دقت نکردهایم. افراط به همان بدی تفریط است. همانطور که مطالعه نکردن مذموم بوده و نکوهش میشود، میتوان زیاده خوانی و غرق شدن در افکار دیگران را نیز مذموم دانست.
راه حلی که خود به مساله تبدیل شد
جوامع توسعه یافته به دنبال متفکرانی بودند تا مشکلات نوظهورشان را حل و فصل کند. سیستم آموزش و پرورش در سراسر جهان پاسخی بود برای چنین نیازی. اما حلقه مفقوده این سیستم کمبود ذهنهای متفکر و روش تربیت آنها نبود. بلکه تقلید بود. وقتی صنعت نشر با اختراع ماشین چاپ، قوت و سرعت گرفت. واضح بود که به زودی با پدیده اشباع و انفجار اطلاعات مواجه خواهیم بود. پدیدهای که علاوه بر سردرگمی مخاطب باعث علم زدگی شاگردان متفکران و نسل بعدی آنها میشد.
ما راه حلهای مدنظر خودمان را از کتابهای نوشته شده توسط متفکران کشورهای توسعه یافته استخراج میکنیم. کتابهایی که (در بهترین حالت) راه حل مشکلات ۱۰ یا ۲۰ سال پیش آن کشورها بودهاند. با این سوال هم فکر کنیم: “آیا آناتومی مشکلات ما کاملا با مشکلات چند دهه پیش کشورهای توسعه یافته کاملا مشابه است؟!” فکر نمیکنم.
هم اکنون فارغ التحصیلان ما اغلب نمیتوانند به طور مستقل فکر کنند. آنها معمولا تحت قالبهای کلاسیکی که یاد گرفتهاند فکر میکنند و تمام مشکلات و راه حلها را براساس آن اکوسیستم طراحی و ارائه میکنند. مثال خوبی از این نوع تفکر (غیر اصیل)، فیزیک نیوتونی در برابر فیزیک کوانتمی و اختر فیزیک است. فیزیک دبیرستان تمام آن چیزی است که از فیزیک میدانم. اما پر واضح است که اگر تمام پدیدههای فیزیکی را از دید نیوتن بررسی میکردیم، به این پیشرفتهای تکنولوژیک دست نمییافتیم.
ما آنقدر در افکار سایرین غرق شدهایم که وقتی برای تفکر خودمان نمانده
در کنار این مفاهیم، در نظر داشته باشیم که هرگز کپی برابر اصل نخواهد بود. تقلید از ایده و راه حل، هیچوقت مساوی نسخه اصلی نخواهد بود. چون راهکارها مناسب زمان و مکان خودشان و و صدها شرایط دیگر مانند فرهنگ، سبک زندگی، مدل ذهنی و… هستند. این راهکارهای حل مشکلات نمیتوانند نسخه ثابتی برای تمام دنیا باشند. حتی بومی سازی ایده هم نمیتواند بهترین راهکار باشد.
وقتی اغلب فرهیختگان ما براساس منابع ۵۰ سال پیش آموزش دیدهاند، چگونه میتوانند راه حلی برای مشکلات امروز و فرداهای ما ارائه دهند. آن هم در جهانی که روز به روز به سرعت تغییرات آن افزوده میشود.
ادوارد دوبونو که عمر خود را در راه تحقیقات در مورد خلاقیت و تفکر خلاق و مهارتهای تفکر صرف کرده، عبارت زیبایی بیان کرده است:
تحصیل کردگان آنقدر سرشان به کتابها و افکار دیگران گرم است که وقتی برای تفکر خودشان نمیماند!
ادوارد دوبونو
چاره کار چیست؟
شاید وقت آن رسیده که برای تفکر اصیل خودمان تکیه کنیم و تقلید و تفکر قالبی را کنار بگذاریم. کمی بیشتر بر روی تفکر تحلیلی و تفکر نقادانه بها بدهیم. اما یادمان هم باشد که بازهم رسیدن به این مرحله، آگاهی از راه حلهای پیشین خواهد بود. پس باز هم مطالعه کتاب آن هم به مقدار معقول، شرط لازم رسیدن به مرحله تفکر مستقل است.
بگذارید در مورد تجربه قضاوت خودم در مورد مقدار معقول مطالعه بحث کنیم.
من به تجربه دریافتهام که وقتی کتابی را با سرعت مطالعه میکنم، فرصت نمیکنم آموزههای کتاب را تمرین کنم و به کار ببندم. فرصتی باقی نمیماند که در مورد مفاهیم کتاب تفکر کنم و تفکر انتقادی خودم را به کار بیندازم. وقتی کتابی مطالعه میکنید و احساس میکنید با تمام حرفهای نویسنده موافق هستید، پس هنوز به مرحله تفکر مستقل نرسیدهاید.
به همین دلیل سرعت مطالعه خود را تعدیل کردم و سعی کردم مطابق با پیشروی در مطالعه، در مورد مفاهیم آن تفکر عمیقی داشته باشم. پس توصیه من به عنوان یک کتابخوان حرفهای، مطالعه حدود ۱۰ تا ۲۰ صفحه در هر روز است. مطالعه فشرده در سه روز هفته یا مطالعه ۱۰۰ صفحه در آخر هفته اصلا توصیه نمیشود.
فرصتی را هم به تفکر بگذرانید. تفکر عمیق. بهتر است تنها باشید و هیچ صدایی هم نباشد. اصلا چرا یک آیین تفکر ایجاد نکنید. یک آیین و با تشریفات کامل درست کنید و هر روز ساعتی یا نیم ساعتی را به تفکر بگذرانید.
تفکر مستقل، تفکر نقادانه و تفکر تحلیلی هم ابزارها، تکنیکها و روشهای زیادی دارند. شاید بد نباشد که چند کتاب هم در این موضوعات مطالعه کنید.
ایدههایی برای نوشتههای بعدی که از این نوشتار متولد شد
راههای صحیح کتاب خواندن-چگونه کتاب بخوانیم
معرفی ادوارد دوبونو و کتابهای او
ساخت آیین و تشریفات برای تفکر عمیق
چگونه مستقل بیندیشیم
برترین کتابهای تفکر مستقل