تمامی مشکلات ما معمولا در سه دسته کلی قرار میگیرند: مشکلاتی که مربوط به رفتار خود ما هستند (کنترل مستقیم)، مشکلاتی که به دیگران مربوط میشوند (کنترل غیر مستقیم) و مشکلاتی که واقعا نمیتوان کاری برای آنها کرد (عدم کنترل).
مشکلات مربوط به کنترل مستقیم را میتوان با تغییر عادتها اصلاح کرد. اغلب مشکلات مربوط به کنترل غیر مستقیم هم با تغییر شیوههای نفوذ حل میشود. در مورد مشکلات عدم کنترل هم باید همزیستی با آنها را یاد بگیریم تا این مشکلات نتوانند اختیار ما را سلب و دامنه فعالیت اختیار را محدود کنند.
اما در این بین، برای حیطه اختیار ما میتوان دو حلقه متصور شد. حلقه نفوذ و حلقه نگرانی. ما در حلقه نفوذ خودمان، تمامی مشکلاتی را داریم که میتوانیم خودمان آن را به صورت مستقیم یا غیر مستقیم حل کنیم. اما حلقه نگرانی ما، تمام آن مشکلاتی هستند که حقیقتا نمیتوانیم برای آن کاری انجام دهیم.
مادامی که سرگرم امور داخل حلقه نگرانی خودمان باشیم، به آنها این توانایی را میدهیم که ما را کنترل کنند. به این ترتیب ابتکار عمل از دست ما خارج شده و حلقه نگرانی ما روز به روز بزرگتر و حلقه نفوذ ما هم کوچکتر خواهد بود. با انتخاب واکنش خود نسبت به موقعیت، به شدت بر موقعیت خود تاثیر میگذاریم. این موضوع الهام بخش است.

اما چاره چیست؟
اینجا یاد کتاب “تخت خوابت را مرتب کن” میافتم. بیاییم بر روی مشکلاتی تمرکز کنیم که واقعا میتوانیم برایشان کاری بکنیم. به این ترتیب دایره نفوذ اختیار ما به تدریج بزرگتر خواهد شد و ابعاد آن به حلقه نگرانی ما نزدیک میشود. البته یادمان نرود معمولا حلقه نگرانی افراد موفق و عامل، کمی از حلقه نفوذشان بزرگتر است.
شاید نتوان آدمی را پیدا کرد که سلامت عقل و روان داشته باشد و حلقه نفوذش بزرگتر از حلقه نگرانی باشد.
پس در مجموع حل تمام مشکلات ما در این عبارت خلاصه شده است که: تغییر دادن عادتهای ما، تغییر دادن شیوههای نفوذ ما و تغییر نگرش ما نسبت به اتفاقاتی که نمیتوانیم آن را تغییر دهیم. این کارها یعنی همان عامل بودن در چارچوب حلقه نفوذمان!
حلقه نگرانی سرشار از ” ای کاش…..داشتم ” است. اما حلقه نفوذ سرشار از بودن هاست.
هرگاه که میاندیشم مشکل از “بیرون ماست” خود آن اندیشه مشکل ماست.
استیفن کاوی نویسنده کتاب “هفت عادت مردمان موثر”