چند ماهی هست که فرصت مصاحبت با شخصی خردمند برایم ایجاد شده و من هم سعی میکنم به تمام و کمال از این فرصت استفاده کنم. هنوز ایشان را قصد ندارم معرفی کنم. اما اخیرا به موضوع و نکتهای اشاره کردند که انگار تاثیر غیرمستقیم اما مهمی بر روی سطح عملکرد افراد و موفقیت کلی آنها در گستره تمام عمرشان دارد.
تجربه زیسته یا Lived Experience
حرف از استعارههای سازمانی و پارادایمهای فکری در زمینه مدل ذهنی افراد بود. اینکه این مدل ذهنی چگونه تغییر میکند. چگونه شکل میگیرد و حتی چگونه میتواند آن را مهندسی کرد. جای دوری نرفتیم. به تحلیل خودم پرداختیم!
ایشان گفتند تجربه زیسته عمیق و متنوعی دارم و این باعث شده مدل ذهنی کنونی من شکل بگیرد.

نکته اینجاست که همه تجربه زیسته دارند. اما کیفیت استفاده از آن و کیفیت بهبود و تقویت یک مدل ذهنی خاص براساس تحلیل تجربههای زیسته، کاری نیست که هرکسی انجام دهد. نمیخواهم به اثرات هوش و محیط و سهم هرکدام بپردازم. چون برایم مهم نیست چقدر هوش دارم یا چقدر از امکانات کافی محیطی برخوردار بودهام. بلکه تحلیل من کاملا واقع گرایانه است. اکنون در کجا هستم و منابع در دسترس من چیست. این است که مهم است.
تجربه زیسته یک بازنمایی از تجربیات و انتخابها و تصمیمات یک شخص معین و دانشی است که او از این تجربیات و حاصل تحلیل تصمیمات خود کسب میکند(+).
مسائل زیسته و ارتباط آن با تجربه زیسته
ما به طور روزمره با مشکلات مختلفی روبرو میشویم. برخی از این مشکلات با طرح یک مسئله واکنش درخوری دریافت میکنند. اما برخی هم در همان سطح مشکل میمانند و حل نمیشوند. یا با آنها کنار میآییم و یا افق تاثیر آنها را با تعریف برخی مسئلههای کوچکتر کاهش میدهیم اما مسئله اصلی همچنان حل نشده است.
وقتی مشکل به یک مسئله تبدیل شد، وضعیت کنونی و وضعیت مطلوب مشخص است و همچنین راهکارها و گامهای عملی حل مسئله شفاف و مشخص خواهد شد.
راهکارها و تصمیماتی که برای حل مسائل و مشکلات اتخاذ میکنیم، به تدریج مدل ذهنی ما را شکل میدهند. این انباشت تجربیات و تصمیمات (و نتایج تصمیمات) متصل به هم در صورتی که تحلیل شوند به تدریج یک پازل یکپارچه تجربه زیسته و مدل ذهنی را به صورت آگاهانه شکل میدهند.
مدلهای ذهنی به تدریج شکل میگیرند و تبعا تغییرات آنها هم به صورت تدریجی و با رویکرد تکاملی انجام میشود. مدل ذهنی و رویکرد ما تا زمانی که نتواند مسائل و مشکلات را حل کند، به حفظ و مقاومت خود در برابر تغییر ادامه میدهد.
پس مسائل زیسته و حل بیوقفه آنها، به تدریج تجربه زیسته ما را شکل میدهند. تحلیل موفقیتها و شکستها شاید تمام آن چیزی است که به آن تحلیل تجارب زیسته میگوییم.
ما به اندازه تعداد مسائلی که حل میکنیم اثربخش و موفق هستیم.
هرچه مشکلات و مسائل بیشتری حل کنیم-مسائل واقعی زندگی-تجربه زیسته غنیتر و مدل ذهنی قویتری خواهیم داشت و در مجموع به فرد موفقتری تبدیل خواهیم شد.
این تجربه زیسته است زندگی ما را سرشار از استعارههای قدرتمند میکند. استعارههایی که در درک و حل مشکلات به ما کمک میکنند. استعارههایی که تحمل سختترین شرایط را برایمان آسان میکنند.
در مطالب آینده در مورد استعارههای حاصل از تجربه زیسته و در مورد مدل ذهنی بیشتر باید گفتگو کنیم و بنویسیم.
پیشنهاد مطالعه
اثر بدشانسی در افق دراز مدت مستهلک میشود
در ستایش راهی که رهگذر کمتری دارد
سری مطالب #مدیر اثربخش