وقتی میخواستم این مطلب را بنویسم، به یاد کتاب قدرت عادت بودم. کتابی که چارلز داهیگ در آن به موضوع مهم عادتها و اینکه چطور آنها را نهادینه کنیم حرف میزند. عادتهای اکنون من حاصل سالها سعی و خطا و تلاش و استقامت بوده است. البته هنوز مسیر دور و درازی را در پیش دارم اما نتظار دارم نتایج ملموس و قابل توجهی بدست آورم.
این مطلب ممکن است رویکرد خودافشایی داشته باشد. میخواهم بنویسم که به طور معمول در یک روز کاری عادی مثلا یک روز یکشنبه، چه کارهایی انجام میدهم. از نوشتن جزئیات یک روز کاری دو هدف دارم. ۱-نتایج ایجاد عادت را نشان دهم و به شما فرآیند ساخت، پرورش و نهادینه سازی عادت را نشان دهم. ۲-نشان دهم که با کمبود وقت هم میتوان به کارهای توسعه فردی و پروژههای شخصی رسید. ۳-در این برهه از زندگیام، روز کاریام را ثبت کنم تا بعدها بتونم تغییرات مثبت و منفی را ارزیابی کنم و بتونم به تحلیل درستی از روند پیشرفت خودم دست یابم.
پس با من همراه شوید تا یک روز معمولیام را با شما به اشتراک بگذارم:
۱-بیداری
معمولا در ساعت ۴:۴۵ دقیقه صبح بیدار میشوم و تا کارهای اولیه مانند شستن صورت و رسیدگی به نظافت شخصی را انجام دهم ساعت ۵ صبح میشود. بارها و بارها شده است که برای بیدار شدن در این ساعت روز دچار مشکل شدهام. اما ادامه دادم. اما هنوز هم پیش میآید که از ۷ روز هفته، ۲ روز را خواب میمانم.
قرار نیست در این زمینه کوتاه بیایم. ۴۰ روز ادامه میدهم و آمار ساعات بیداری را ثبت میکنم. اگر ۴۰ روز متوالی در ایجاد و نهادینه کردن این عادت موفق بودم. از پایش آن دست بر میدارم. برای ایجاد همهی عادتهایم این گونه عمل کردهام. از مطالعه گرفته تا زمان خواب و بیداری. اما متاسفانه برای ورزش کردن یا حداقل پیاده روی نتوانستم هنوز این برنامه را اجرا کنم.
۲-از ۵ صبح تا ۷ صبح
در این دو ساعت معمولا یک ساعتش را کتاب میخوانم. آن هم نه هر کتابی. معمولا کتابهای غیر داستانی که در راستای پاسخ به یک نیاز هستند. یعنی مثلا در حال یادگیری مهارت خاصی باشم. معمولا کتابهای شناخته شده آن حوزه را به طور متوالی مطالعه میکنم. بسیاری از دوستان و همکارانم از این عادت من شگفت زده میشوند. اما باید بگویم هیچ هم جای شگفتی ندارد. چون من برای ایجاد این عادت تاوانهای سنگینی دادهام.
یکی از تاوانها این بود که برای بیداری در روزهای تعطیل آن هم در ساعت ۵ صبح، درد بسیاری کشیدم. چون شخصیت من در ایجاد عادت به این صورت است که اگر حتی یک روز هم آن عادت را ترک کنم، به خودم نهیب میزنم و کمی در ایجاد و تثبیت عادت خلل وارد میشود. به همین دلیل کاملا آگاهانه پذیرفتهام که روزهای تعطیل را هم سر وقت بیدار شوم. حتی در مسافرت!
آن یک ساعت دیگر را تا ساعت ۷ صبح، به نوشتن در وب و تمرین نوشتن به زبان انگلیسی میپردازم.
۳-از ساعت ۷ صبح تا ۸
در این ساعات شروع میکنم به آماده شدن برای رفتن به محل کار. ابتدا دوش میگیرم و چیزی برای صبحانه آماده میکنم و میخورم. بعد از آن سوار ماشین میشوم و با حدود ۲۰ دقیقه رانندگی به محل کار میرسم.
۴-از ساعت ۱۳ تا ۱۴
این ساعات مخصوص خوردن ناهار و استراحت است. اما اغلب ناهار را ده دقیقه به ساعت ۱۳ میخورم آن هم بسیار سریع. بعد از آن، حدود ۴۵ دقیقه را به مطالعه میپردازم. بعد از اتمام ساعت استراحت تا ساعت ۱۸ در سر کار هستم.
۵-ساعات ۱۷:۳۰ تا ۱۸
این ساعات را نیز به مطالعه یا شرکت در دورههای آموزشی مختلف مرتبط با کارم مشغول میشوم. متاسفانه در ۱۴ ماه اخیر به طور مرتب ورزش نکردهام. شاید به همین دلیل باشد که به طور مداوم خسته هستم. آن هم نه خستگی بدنی. بلکه خستگی ذهنی. شاید نیاز باشد برای آنکه به ذهنم استراحت بیشتری دهم، ورزش منظم را در برنامه قرار دهم.
۶-از ۱۸ تا وقت خواب
از ساعت ۱۸ تا ۱۸:۳۰ در مسیر رسیدن به منزل هستم. شب را هم به پسر و همسرم اختصاص میدهم. البته سعی میکنم در زمان ثابتی بخوابم. اغلب این زمان ۱۱ شب است. وقتی ساعات خوابم به بریزد، ممکن است در کیفیت بیداری ام در صبح روز بعد تاثیر منفی داشته باشد. حال بیایید جمع بندی کنیم.
جمع بندی
از ۲۴ ساعت شبانه روز
۱۰ ساعت را در شرکت هستم.
۲ ساعت را به لباس پوشیدن، لباس عوض کردن و رفتن و آمدن به محل کار سپری میکنم.
۵ ساعت را میخوابم. +۱ ساعت که به استراحتهای ۱۵ دقیقهای اختصاص دارد.
حدود ۲ ساعت هم به رسیدگی به نظافت شخصی و خوردن وعدههای غذا اختصاص دارد.
۴ ساعت باقیمانده هم به همسر و پسرم اختصاص دارد.
پس در مجموع در هر هفته چیزی در حدود ۲۰ ساعت را به توسعه مهارتها و مطالعه میپردازم.
بهینه سازی فرآیند
ساعات شبانه روز ۲۴ ساعت است. بیشتر از این هم نخواهد شد. به همین دلیل باید راهی پیدا کنم که از همین ۲۴ ساعت به بهترین نحو استفاده کنم. چند راه برای این کار وجود دارد.
۱-روزانه ۱ ساعت را در مسیر رفت و برگشت در داخل خودرو هستم. میتوانم از این زمان برای گوش دادن به دورههای صوتی و پادکستهای آموزنده استفاده کنم.
۲-فرضیه دیگر این است که زمان رفت و آمدم را کوتاه کنم تا آن یک ساعت را بتوانم به مطالعه و توسعه فردی بپردازم. یعنی محل زندگی را به محل کار نزدیک کنم.
۳-ایده سوم این است که از ساعات خواب خودم کم کنم. اما ساعت خواب تاثیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روانی انسان دارد. البته هم اکنون هم به اندازه کافی خواب خودم را کم کردهام. اما اگر لازم باشد به عنوان آخرین راهکار، ساعات خوابم را از ۵ ساعت به ۴ ساعت خواهم رساند.
۴-حضور و کار در شرکت، زمان زیادی از من میگیرد. البته که هنوز لازم دارم کار کنم. هم به اندوختن تجربه نیاز دارم و هم به پولی که از شرکت میگیرم. به همین دلیل عدم حضور در شرکت، فعلا گزینه مناسب نیست. اما یک گزینه مناسب میتواند افزایش مرخصیها باشد. این گزینه مناسبی است و احتمال موافقت با این طرح از سوی سرمایه انسانی شرکت بیشتر است.
نتیجه گیری
به نظر میرسد راه حل مناسب پیدا شده است. اینکه ساعات کار در شرکت را کمی کاهش دهم و به طور منظم به مرخصی بروم.
یعقوب دلیجه
۷ بهمن ۱۳۹۹
