در فرآیند شناخت خودمان و کشف استعدادهای درونیمان، خوب است که با واژگان کلیدی بحث استعدادیابی هم آشنا شویم. درک عمیق این واژگان، به ما کمک میکند تا دقیقتر استعدادهای ناب خودمان را کشف کنیم و در این راستا کمتر دچار خطا شویم. مسیر خودشناسی، کشف استعداد و شکوفایی آن، مسیر مستقیمی نیست. موانع و ویژگیهای این مسیر برای هر کسی منحصر به فرد است.
هرکسی در هر سنی که باشد، باید اصول استعدادیابی را فراگرفته و به تدریج در مسیر شکوفایی آنها گام بردارد. علاقه، استعداد و مهارت واژگانی هستند که ما معمولا در استفاده از آنها دچار کج فهمی و سوء برداشت میشویم. بیایید دقیقتر این واژگان را بشناسیم.
علاقه
منظور از تعریف علاقه در اینجا، علاقه به انجام یک کار، زمینه شغلی، تحقیقاتی و در مجموع علاقه به زمینهها و فعالیتهایی است که هر شخصی به عنوان فعالیت اصلی خود در زندگی انتخاب میکند.
علاقمندیهای ما تمام آن کارهایی هستند که با مشغول شدن به آنها، لذت ناب و سرشاری را احساس میکنیم. در طول انجام آن فعالیتها، احساس رهایی و سبک بالی میکنیم و اغلب گذر زمان را هم حس نمیکنیم.
البته وجه دیگر ماجرا تغییرات علایق ما در طول سالیان عمرمان است. اما باز هم باید توجه کنیم که شاید ظاهر کارهایی که به آنها علاقه داریم تغییر کنند اما ماهیت و روح آنها معمولا ثابت میمانند. زیرا شخصیت ما در نوجوانی و جوانی شکل گرفته و به ندرت تغییر میکند. پس با تقریب خوبی میتوان گفت ماهیت علایق ما در طول عمرمان ثابت است.
استعداد
قبلا گفتیم که استعداد در معنای لغوی به “یک شی عتیقه” و بسیار ارزشمند گفته میشود. در معنای عمومی، استعداد یعنی داشتن یک قابلیت بالقوه که در وجود ما نهفته است. قابلیتی پنهانی که منتظر است کشفش کنیم و آن را به مرحله شکوفایی برسانیم.
ویژگیهای استعداد را هم قبلا برشمردیم. متمایز بودن، ناب و منحصر به فرد بودن، ارزش بسیار زیاد و در آخر نهفته بودن، طبیعت استعداد را تشکیل میدهند. شخص مستعد در یک زمینه خاص، نسبت به سایرین قدرت و سرعت یادگیری بالاتری دارد و با ورودی یکسان در مقایسه با دیگران، خروجیهای بسیار بهتری میگیرد.
مثلا فرد مستعد در زبان آموزی، زبان غیر مادری را سریعتر و با زحمت و فرسایش بسیار کمتری میآموزد. همچنین کیفیت یادگیری او بسیار بهتر و عمیقتر از سایرین (فقط در زمینه زبان آموزی) خواهد بود.
برخورداری از یک استعداد، همانند در اختیار داشتن یک شمشیر بسیار بران و دولبه است. وقتی در جنگ بزرگ زندگی، به سمت مشکلات و سختیها همراه با این شمشیر یورش میبریم، باید همیشه یادمان باشد که یک لبه آن به سمت دشمن است و لبه دیگر به سمت خودمان. یک استعداد شکوفا شده، منشا موفقیت، آرامش و سعادت در تمام زندگی خواهد بود. اما استعدادی که شکوفا نشود، بانی پشیمانی، شکست و فلاکت خواهد بود.
مهارت
وقتی از مهارت در انجام یک کار حرف میزنیم، از فردی حرف میزنیم که کار مشخصی را با سرعت، دقت و کیفیت بسیار بالایی انجام میدهد. در واقع مهارت از جنس توانستن است. میتوانیم توانستن را نتیجه دانستن هم بدانیم. اما باید دقت کنیم که در بسیاری از موارد، خود دانستن هدف نهایی است و تبدیل آن به توانستن را اغلب به طور کامل طی نمیکنیم.
خوب است فقط دنبال دانستههایی باشیم که بعدا به توانسته تبدیل شوند.
البته جایگاه تمرین و تکرار را نباید در فرآیند تبدیل دانش به مهارت، فراموش کنیم. اما بازهم نباید تصور کنیم که سالهای فعالیت به معنای سطح مهارت است. چه بسا افرادی هستند که در زمینه خود استعداد شگرفی دارند و در عرض ۱ سال به مهارتی در آن زمینه دست میبایند که آرزوی سایرین است. افرادی هم هستند که سالها در حرفهای مشغول به کار هستند و سطح مهارت آنها همان سطح سالهای اول است.

ارتباط بین علاقه، استعداد و مهارت
ارتباط این سه مفهوم، تاثیر بسیاری بر احساس خوشبختی ما در تمام زندگیمان میگذارد. ما به انجام دادن کارها و فعالیتهای ریز و درشتی علاقه داریم. ورزش کردن، فیلم دیدن، مسافرت، کمک کردن، پول، مقام، شهرت، ماهیگیری (مثل من)، نویسندگی، مطالعه، سخنرانی یا هرچیز دیگری میتواند زمینههای علاقه مندی ما باشد.
گفتیم وقتی به علاقه مندیهای خود مشغول میشویم، کاملا در آن غرق شده و گذر زمان را حس نمیکنیم. غرق در لذت و سبک بالی میشویم و دوست داریم در نوبتهای متناوب به آن کار بپردازیم.
سعادت چیزی نیست جز شناخت علایق و استعدادها و تبدیل آنها به مهارت. ما با تکرار فعالیتهای مورد علاقه خود و تاثیر گذاری مثبت آن فعالیتها در افراد و محیط اطرافمان، احساس خوشبختی میکنیم.
علایق ما الزاما با استعدادهای ما همپوشانی کامل ندارند. اما میتوان گفت، فصل مشترک علاقه و استعداد را باید به عنوان مسیری برای یادگیری مهارت تبدیل کنیم. پس بهتر است زمینه کاری و حرفه ما در فصل مشترک سه دایره قرار گیرد. در آن صورت است که میتوانیم به حداکثر ظرفیت استعداد خود برسیم و در عین حال، شادی و خوشبختی را بچشیم.

فقط با تقارن آنکه هستیم و آنکه باید باشیم ، طعم خوشبختی را خواهیم چشید…
یعقوب دلیجه
۵ اردیبهشت ۱۴۰۰