یکی از مهمترین وقایعی که در زندگانی ما رخ میدهد مرگ است. همیشه دید خوبی نسبت به آن داشتم. حتی اگر سرزده باشد. حتی اگر دردناک باشد. همیشه آن را به دید یک مرحله اجتناب ناپذیر در زندگی میدانم. در ساعات اولیه روز شنبه ۱۶ اسفندماه پدر بزرگم عمرش تمام شد. این اولین فقدانی نیست که تجربه میکنم. قطعا آخرین هم نخواهد بود. در اینجا سعی کردم برون ریزی ذهنی داشته باشم در ارتباط با باورها و تلقیهایم نسبت به پدیده مرگ.
۱-به گونهای زندگی میکنم که آن دنیایی باشد یا نباشد، تفاوتی برایم نداشته باشد
یکی از اصول زندگی من است. اینکه در این دنیا به گونهای زندگی و رفتار کنم که حتی اگر آخرتی نباشد بازهم ضرر نکنم. سعی میکنم اصول اخلاقی خودم را تحت هیچ شرایطی زیر پا نگذارم. سعی میکنم در لحظه زندگی کنم و در حوضچه اکنون شنا کنم. به این ترتیب هم لذت خواهم برد و هم اگر نتوانم به بهبود شرایط جاهن کمک نکنم، حداقل عامل بدتر شدن آن نخواهم بود.
انسان وقتی در لحظه زندگی میکند، راحتتر با مرگ کنار میآید. به همین دلیل هست که بسیار راحت با مرگ کنار میآیم.
۲-یک عمر تلاش و تکاپو، شایسته یک مرگ آرام است
باور قوی دارم کسی لایق داشتن یک مرگ آرام و آسوده است که یک عمر در راستای آرمانهایش تلاش و تکاپو کرده باشد. وقتی ما تمام تلاش خود را در راستای آرمانها و اهداف والای خود به کار میگیریم، صفحه شطرنج زندگی هم شروع به تغییر دادن اوضاع به نفع ما میکند. به این ترتیب روز به روز به آرمان نزدیک خواهیم شد. و هرکسی قدم در این مسیر گذاشته، قطعا میداند که لذت در مسیر است و نه در رسیدن.
وقتی از مسیر لذت میبریم، دائم در حال لذت و مستی راه اهداف والا هستیم. اما به محض رسیدن، این لذت تمام میشود. پس مجبوریم دوباره راه بیوفتیم تا آن لذت را دوباره تجربه کنیم. به همین دلیل همواره روبه جلو حرکت خواهیم کرد. دوست دارم چنین ویژگی داشته باشم. نه فقط برای تجربه یک مرگ آرام. بلکه برای لذت بردن از تمام دقایق و لحظات زندگی.
وقتی در بستر مرگ باشم، خواهم گفت:
ای دنیا، حقم را از تو گرفتم و مستی و لذت بسیاری در دامان تو تجربه کردم، دیگر بس است.
۳-مرگ باخود تکامل میآورد (اگر خودمان بخواهیم)
پدیده مرگ در طبیعت هنگامی بروز میکند که یک ارگانیزم نتواند با انرژی موجود خود نیازهای جاری سلولهایش را برطرف کند یا اینکه نتواند در مقابل یک ارگانیزم قویتر که ارگانیزم مذکور را به عنوان یکی از انتخابهای زنجیره غذاییاش برگزیند. در مجموع هر حذفی (اگر به صورت طبیعی اتفاق بیفتد) را قدر میدانم. چون فرصتی برای بهبود شرایط ایجاد میکند.
با مردن یکی از عزیزان، ما میفهمیم که قدرت بیشتری در مواجهه با سختیها داریم. همیشه در سختیهاست که انسانها میتوانند از توان نهایی خود پرده برداری کنند. این مفهوم در حادثه سیل نوروز ۱۳۹۸ کاملا برایم مشهود بود. همچنین با مردن یکی از عزیزانمان مرگ را به خودمان نزدیکتر احساس میکنیم. اما اینکه عمیقا درک کنیم ما هم یک روزی از این دنیا باید برویم، چه تاثیری بر روی ما خواهد گذاشت؟ ادامه را بخوانید.
۴-عملگرایی بیشتر با یادآوری مرگ
وقتی از مرگ حرف میزنیم از پدیدهای حرف میزنیم که با کسی شوخی ندارد. دیر یا زود به سراغ ما هم خواهد آمد. آنوقت است اهمال کاری را کنار میگذاریم و با قدرت بیشتری کارهای انباشته خود را به سامان میرسانیم. البته این امر موقعی امکان پذیر است که ما عمیقا به مرگ فکر کنیم.
۵-هیچ زمانی را تلف نخواهیم کرد
دو حالت دارد. یا تلنگر شدیدی احساس کرده و باقی عمر خود را به زمان و گذر بیهوده آن اهمیت بیشتری میدهیم. وجه دیگر ماجرا ممکن است به صورت انفعال شدید در شخص بروز کند. نمیتوان پیش بینی کرد که در چه اشخاصی اولی و در چه افرادی اتفاق دوم میافتد. اما انتظار من به عنوان کسی که دغدغه توسعه مهارتها دارم و برای خودم هدف مشخصی ترسیم کردهام این است که افراد مشابه من میتوانند اغلب اوقات به سمت استفاده درست از زمان گام بردارند.
۶-مشکلات و سختیها قابل تحملتر میشوند
از مرگ که بالاتر نداریم (بر وزن “بالاتر از سیاهی که رنگی نیست”). وقتی خودمان را نزدیک به مرگ احساس کنیم و اطمینان داشته باشیم که ممکن است هر لحظه سراغ ما هم بیاید، هر سختی قابل تحمل میشود. سخت کوشی کاراکتر کسانی است که همواره آماده مرگ هستند. باید دقت کنیم که آماده مرگ بودن هرگز مساوی با آرزوی مرگ نیست. بلکه چنین کسانی آنقدر هدفگذاری دقیقی برای زندگی خود دارند و آنقدر اولویت بندی دقیقی در این راستا انجام میدهند که هرگز لحظهای را از دست نمیدهند.
در آخر یادمان باشد که
زمانی که با لذت تلف شود، زمان تلف شده نیست.
برتراند راسل
یعقوب دلیجه
۱۹ اسفند ۱۳۹۹